ملتی که تاریخ خود را نداند محکوم به تکرار آن است
یک خطی نمایش فردا
البته از دیدگاه من
سیستم میخواهد انسان ها گذشته خود را به یاد
... دیدن ادامه ››
نیارند، پس تلاش میکند حافظه آنها را پاک کنند و تاریخ خود را به یاد نیارند فقط در این صورت هست که میتواند بر انسان حکومت کند و او را در یک چاردیواری تنگ و خفه و سرد با حداقل های زندگی و نان و آب ناچیزی نگه دارد و او فکر کند که زندگی همین جاست و همین است
پس بیرون از آن زندگی وجود ندارد و اگر هم دارد امنیت ندارد و جان او در خطر است
لحظه ای جرات پیدا میکند به بیرون میآید، نگاه میکند، چقدر شبیه همیم ، اما میترسد چون چیزی را به یاد نمیآورد
پس بهترین راه برای سیستم از بین بردن تاریخ یک کشور و تاریخ انسان هاست تا آنها به یاد نیارند روزهای شکوه و جلال را ،
تا آنها تصور کنند زندکی همین است
به همین شکل است
و انسان در یک دور تسلسل و باطل هی به دور خود بچرخد
فردا اون همان امروز و دیروز اوست
پس باید حافظه انسان یعنی تاریخ انسان پاک و شسته شود
در غیر اینصورت انسان به سمت درهای خروج خواهد رفت و شاید معنای زندکی را بفهمد که این برای سیستم خطرناک هست
من زمانی ما میشویم که به یاد بیاوریم گذشته خویش را
این نگاه من به این اجرا بود
و با این نگاه اجرا رو دوست داشتم
جایی که آیینه داخل همان مخاطب بود
و موقع خروج باز هم خودت رو در آیینه میدیدی
مخاطبی که چقدر شبیه دو مرد داخل قفس بود
طراحی صحنه و موسیقی و نور و کارگردانی خوب
ریتم کار خوب ( فقط اواخر کار یکم ریتم کار افت میکنه )
بازی ایمان صیاد رو خیلی دوست نداشتم ، کمی اگزجره و کنترل نشده و شلوغ بود و در مقابل بازی سعید زارعی بسیار دقیق و کنترل شده و خوب و دقیق بود
کار رورانس نداشت کاملا درست بود
حضور مرد به منزله سیستم بسیار پایان درستی بود
در آخر دمتون گرم گرم گرم 😍😍