🔻درباره نمایش « مشتبا داداش صیغهای حسین آدیداس »
- متن (نمایشنامه)
این که ادبیات و لفاظیهایی که در نمایش به کار میره یه جور کوچهبازاری و یا لاتیه، خب این قلم نویسنده و انتخاب اونه. و درباره نویسندهی اثر هم اتفاقا این لحن به نمایشنامه و درونمایه اثر هم میخوره. و این مورد برای مخاطبین هم سلیقهای هستش.
- موضوع نمایشنامه و پیام آن تقریبا به درستی به مخاطب منتقل شده بود و جامعهی هدف رو
... دیدن ادامه ››
دربرگرفته بود.
چرا تقریبا؟ به این علت که مخاطب باید شناخت قبلی از شخصیتهای داستان داشته باشند تا به صورت کامل این نمایشنامه رو درک کنند و بفهمند.
- درباره ساختار داستانی و نظم و توالی اتفاقات هم باید بگم که نظم و ریتم متناسبی داشت و بدون اضافهگویی اتفاقات و روایات بیان شد و نمایش هم به موقع به پایان رسید.
ساختار دایرهای شکل روایت هم خوب بود، ولی من با دیالوگ آخری که حسین ( کهبد ) گفت و این که گفت چیه و ما کجا هستیم مشکل داشتم. به این علت که شما مخاطب رو از در ورودی به سالن دارید آگاه میکنید که کجا داره میره، و گفتن این دیالوگ پایانی به نظرم اضافه هستش.
- دیالوگها طبیعی و متناسب با شخصیت داستان بود و به خوبی نوشته و اجرا شده بود. گاهی حس میشد نویسنده داشت در این لفاظیها و واجآرایی ها زیاده روی میکرد و یه جورایی به رخ میکشید، وگرنه به صورت واقعی شخصیتها در دیالوگها انقدر لفاظی ندارند.
- ایدهی اون کیسهها که حالا انتخاب هرکسی که بود، به نظرم درست نبود. هم کیفیت نداشتن کیسهها و هم حواس مخاطب و بهخصوص بازیگر رو پرت میکنه حین اجرا. همونطور که امشب شاهدش بودیم.
- هماهنگی و یکپارچگی صحنه و نور و بازیگران اوکی بود و مشکلی ازین بابت ندیدم.
مشکلی که بود صدای زیاد باندها بود که بیش از اندازه بالا بود. سالن اونقدر بزرگ نیست که انقدر ولوم بالاس.
- درباره شخصیت پردازی و حالت چهره و اجرای بازیگران هم باید بگم که کارکتر مشتبا جا داشت که بیشتر بهش پرداخته شه. حسین در حین اجرا میمیک خاصی نداشت و دقیقا مثل یه مرده بود، که درست بود.
این رو هم بگم که بیان و اجرای کهبد در این نمایش عالی بود.
- لباس و گریم هم چیز خاصی نداشت، میشد یکم واقعیتر دربیاد لباس حسین و یکم مصنوعی بود.
درکل من کار رو دوست داشتم، یا بهتره بگم بدم نیومد.
امتیازی که به این نمایش میدم ۳ و نیم از ۵