غلبه سرمایه اقتصادی و کم رنگ شدن ارزش های هنری تئاتر
.
هومن بنائی / نویسنده، بازیگر، کارگردان و مدرس دانشگاه
.
علاوه بر سرمایه اقتصادی که عامل ایجاد تفاوت های طبقاتی است. فرهنگ نیز می تواند به عنوان یک سرمایه تلقی شود. سرمایه فرهنگی به مجموع تحصیلات، اموال فرهنگی و مهارت های عملی فرد اطلاق می شود. این سرمایه خود عامل ایجاد سلسله مراتب اجتماعی است. هنرمندان در صدر اقشاری قرار می گیرند که از سرمایه فرهنگی برخوردارند. از سوی دیگر مخاطبان نیز به میزان مصرف فرهنگی و هنری خویش، جایگاه بالاتری دارند. واسطه هایی که بین هنرمندان و مخاطبان هنر قرار دارند در میزان دسترسی مخاطبان به محصولات فرهنگی و هنری و بهرمندی آن ها از این محصولات موثرند. سالن های نمایش به عنوان مکان های عرضه ی تولیدات هنری، نقش مهمی در این زمینه ایفا می کنند.
.
بدین منظور با پرداختن به سلسله مراتب هر یک از سالن های دولتی و خصوصی میتوان تاثیر آن ها را در بهره مندی مخاطبانش بررسی کرد. تحقیقات میدانی
... دیدن ادامه ››
نشان می دهد، در بین سالن های نمایشی سلسله مراتبی وجود دارد. سرمایه اقتصادی سابقه اجرایی و سالن و سیاست های مدیریتی در ایجاد این سلسله مراتب تعیین کننده اند. سیاست کاهش نقش حمایتی دولت از حوزه تئاتر، یه خاطر ماهیت این هنر و پرهزینه بودن تولید آن، این حوزه را با خطر غلبه سرمایه اقتصادی و کم رنگ شدن ارزش های هنری مواجه ساخته است. غلبه سرمایه اقتصادی، این حوزه را بیش از پیش در انحصار طبقه خاصی از جامعه، بی تجربه و خالی از هرگونه مطالعه و اندیشه قرار داده است. که باعث شده عموما با آثاری مواجه باشیم که فارغ از برخی سلایقِ شخصی و فارغ از پرداختن به اینکه مهارت و تمرکزی در این دست اجراها نیست و درکی از متن وجود ندارد با رفتارهای عملاً نامفهوم و بی جا بر صحنه که تا چه حد می تواند ناشی از کمتجربگیِ احتمالیِ کارگردان، سرمایه گذار و بازیگران باشد؟! روبرو هستیم. که سراسر از مفهوم و کارکرد تهی هستند و گاهی افرادی ذی نفع اینکارها را متّکی بر «واقعگرایی» معرفی میکنند! و هیچ وقت هم متوجه آن نمی شویم که این حرف چه مبنایی دارند! و این خود فاجعه ای بسیار بزرگ و زخمی بسیار عمیق بر پیکره تئاتر حرفه ای است.
.
سیاست های دولتی و مدیریتی حاکم نقش تعیین کننده ای در این بی نظمی فرهنگی و سواستفاده های مالی سالن دارها در پروسه تولید و اجرای این دست آثار نمایشی بی کیفیت و خالی از معنا دارد. این نابسامانی و چگونگی سیاست ها و نحوه توزیع ناعادلانه سرمایه فرهنگی در این حوزه دستخوش شعارهای تئاتر خصوصی دولت ها و عدم کنترل لودجه فرهنگی هنر است.
نقش سالن های نمایش به عنوان واسطه ها در جذب مخاطبان هنر و نحوه ی توزیع سرمایه فرهنگی توسط این سالن ها باعث شده تا قبل از ارزش گذاری و بررسی کارشناسی میزان کیفیت آثار فقط به جدول زمانبندی سالن و میزان دریافت و فروش صندلی ها به گروه های نمایشی فکر کنند تا بتوانند هزینه های اولیه خود را تامین کنند. که حتما در این شرایط بد اقتصادی باید به آن ها حق داد. اما به چه قیمتی؟
.
و حالا پرسش ایجا شکل می گیرد که چرا بدون وجود زیرساخت های حمایتی از یک بنگاه آزاد تئاتری به نام «تئاتر خصوصی» فقط با شعار دادن، فضای فرهنگی تئاتر را خالی از شعور و استعداد هنری کرده اید و باعث شدید تا افرادی معلوم الحال به واسطه سرمایه گذاری به صحنه بیایند که هیچگونه استعداد و هنری ندارند. این سلسله مراتب بر اساس چه معیارهایی شکل گرفته است؟ آیا در این سال ها سیاست ها و سالن های نمایش توانسته اند از ظرفیت های خود در زاستای توزیع سرمایه فرهنگی ر بین اقشار مختلف مردم و بهرمندی آن ها از هنر تئاتر موثر باشند و یا فقط سود جو بوده اند؟
حالا هم با زمزمه گران شدن مبلغ ردیف صندلی ها در سالن های تئاتر خصوصی باید منتظر فاجعه فاصله طبقاتی و تئاتر بورژوازی باشیم. که مثلا ردیف یک تا سه سرمایه دارهای دوست داشتنی این مبلغ و ردیف چهار تا شش متوسط های جامعه این مبلغ و از ردیف هفت به بعد هم آن بدبخت بیچاره های کم پول کم درآمد و دانشجوها و هنرجویان این مبلغ و... واقعا مقام پاسخگو کیست؟ چه کسی باید به این نا به سامانی ها رسیدگی کند؟! اگر دستان به آن مقام رسید درخواست کنید که اجازه ندهد با این دست اقدامات فضای فرهنگی تئاتر را به لجن بکشند.
.
و سوال کنید که سالن های نمایش از نظر جغرافیای شهری و عدم امکانات پارک ماشین و آسایش مخاطب در دل پر ترافیک پایتخت با چه سابقه ی فرهنگی و تاریخی و سیاست حاکم بر اداره ی آن ها، محل عرضه چه نوع نمایش هایی هستند؟ سالن های نمایش با دارا بودن چه جدول زمانبندی اجرا در یک سالن و چه ویژگی های باعث رغبت بیشتر هنرمندان برای اجرای آثارشان در آن سالن ها می شوند؟ به عبارت دیگر؛ تاثیر ویژگی سالن های نمایش در نوع آثار اجرایی و نوع مخاطبان آن ها و در چگونگی توزیع سرمایه فرهنگی توسط این سالن ها به چه صورت می باشد؟ سیاست های مدیریتی و حاکم بر تئاتر تا چه میزان در چگونگی توزیع سرمایه فرهنگی در این حوزه نقش تعیین کننده داشته است؟ آیا سیاست های در پیش گرفته شده در بهره مندی تعداد بیشتری از مخاطبان از هنر تئاتر، تاثیرگذار بوده است یا همچنان می خواهد با تولیدات ضعیف تئاتر را در انحصار طبقه بالای اقتصادی نگه دارد؟ رابطه ی ویژگی های سالن های نمایش و سابقه ی آثار اجرا شده در آن ها با گرایش مخاطبان به آن سالن ها به چه صورت است؟ به بیان دیگر مخاطبان به چه سالن هایی با چه سابقه اجرایی گرایش دارند؟ و باور کنید این سوال ها فقط برای یافتن پاسخ و نجات تئاتر است.
.
در آخر با اشاره به این موضوع که از سال 1336 که با صدور اطلاعیه ای توسط وزارت فرهنگ و هنر، دولت امکانات تولید تئاتر را با شرط پذیرش اساس نامه و ضوابط وزارت فرهنگ برای کسانی که می خواستند از این امکانات بهر بگیرند، فراهم کرد و سپس یا تاسیس اداره تئاتر در سال 1341، به طور رسمی ساز و کار تئاتر را در دست گرفت، از آن سال ها تا بعد از انقلاب و تا همین امروز در اوایل 1403 سالن های دولتی در انحصار دولت بوده و کمک هزینه ها فقط به آثاری که در سالن های دولتی به صحنه بروند تعلق می گیرد. بنابر این آغاز فعالیت تماشاخانه های خصوصی در این عرصه، فقط با بودجه های شخصی و خصوصی شکل گرفت و دولت فقط در صدور مجوز اجرا و تشریفات بازبینی و بازخوانی متون نمایشی مجوز صادر می کند و هیچ نقشی در تامین هزینه ها و نه در کمک هزینه اجرا برای گروه های هنری نداشته و ندارد. که همین باعث بخش عمده ای از بی انضباطی فرهنگی و اقتصادی در تئاتر شده است.