سلام و عرض خسته نباشید به دست اندر کاران عرض می کنم
قبل از گفتن نظرم راجب به اجرا برداشت خودم رو بدون اسپویل برای کسانی که هنوز تماشا نکردن
... دیدن ادامه ››
بیان میکنم که با دیدگاه درست برای خرید بلیط اجرا اقدام کنند:
این اجرا شاید همونطور که در کامنت های دیگه هم خوانده باشید داستان مشخصی ندارد یعنی انتظار یه پایان بندی پر مفهوم و عمیق نداشته باشین و بخواین اخر اجرا به این فکر کنید خب چی شد که اینجوری شد و این موارد که من خودم به شخصه با اکیپی که برای تماشا رفته بودم صحبت میکردیم از اینکه اجرا نتیجه گیری مشخصی نداشت کمی دلخور بودن، در این اجرا شما صرفا روایت چند شخصیت با المان های متفاوت میبینید که هیچ بکی داستان به ما از این شخصیت ها نمیدهد و صرفا به صورت چند المان در ابعاد خیلی ناچیز در داستان اشاره میشه و در کل باید به چشم یک روایت (ترکیبی از اتاق فرار و فیلم ترسناک و تئاتر) به آن بنگرید که دلخور نشید از هزینه بابت تماشای این اثر
خب منباب ادامه نقد شاید اسپویل های در داخل متن باشه در نتیجه اگر همون داستان روایی هم اهمیت داره براتون بهتره بعد اجرا بخونید
چکیده نظر: به شخصه از المان های اجرا لذت بردم روایتی که شکل میگیره شاید چه بسا خیلی شلم شولبا باشه و خیلی بعضی المان های به صورت خیلی عجیب و ناهماهنگ با هم وارد یک قاب شده باشند ولی تا حدودی هارمونی خوبی میسازند، در نتیجه روایت رو مطلوب میکنه، یکی از چیزهایی که خیلی از ساختارش لذت بردم و مسلما خیلی هم پاش هزینه شده دکور صحنه هست، واقعا هم دکور هم نور پردازی واقعا مطلوب بود و تیپ سازی شخصیت ها هم جالب بود ولی خب اینکه بعضی جاها این تیپ سازی ها بدون هیچ بک درست و حسابی وارد اجرا شده بودند کمی بعضی وقت ها ازار دهنده بود، مورد دیگری که میتونم بهش اشاره کنم تلاش افراد پشت صحنه بود که اونم جالب بود حالا تکون دادن خانه بود یا یهویی باز کردن پنجره و این موارد بود که مخاطب و چه بسا بعضی وقت ها شوکه میکرد.
بخوام جزئی تر به اجرا بپردازم با دکور و نور پردازی شروع میکنم:
دکور و نورپردازی : همان طور که پیش تر گفتم دکور واقعا بی نظیر بود یعنی یکی از مهره های آس همین اجرا دکور بود ، یه ترکیبی از یه خونه فقیرانه در کنار قبرستون ساخته بود، ایتم های جذاب دیگر در دکور، اجزایی بودن که در تامل بین شخصیت و عوامل پشت صحنه بودن، مثلا همین پنجره و در ورودی خیلی صحنه های سینمایی میساختن، مثلا یکی از نکاتی که خیلی روش تمرکز داشتم در اکثر مواقع وقتی در باز میشد از بیرون باد به داخل میومد و کت های اویزان کنار در ورودی در حال تکان خوردن بودن و قشنگ یه تصویری از فضای بیرون میدادن و همین صدق میکنه برای پنجره کوچک بالا سر تخت سرباز و مورد دیگر برف بود که تو کامنت ها هم اشاره شده بود به صداش، بلکه حق میدم به اجرا، معمولا این دستگاه ها پر سر و صدان و خب موسیقی پس زمینه تا حد خوبی تلاشش برای کاور این صدا قابل ستودنی بود ولی خب خیلی موثر نبود و ه چیز مه حالا باز هم مقصر اجرا نمیدونم و صرفا میخوام بهش اشاره کنم صحنه های که شامل برفه کل سالن رو بوی برف شادی بر میداره ولی خب در کل المان کمک کننده ای هست برای پیش بردن فضا سازی.
منباب نور پردازی کل اجرا با دو نور میچرخید یکی نور چراغ سقف که اصل کار با همون بود و یکی شبیه سازیه نور آتش که خیلی عملا فاکتور نور بخشی روی اجرا نداشت ولی وجودش به تلقین سرمای محیط کمک میکرد، نور سقف با این کم بود و خیلی وقتا عملا ایمپرشن صورت بازیگران دیده نمیشد ولی به فضا واقعا حس داده بود، و خب احساس میکنم چه بسا امپرشن صورت های بازیگران هم خیلی مهم نبود در یه سری ابعاد چون در اون صحنه ای که کلا نور میرود عملا ما فقط صدا داشتیم و هیچگونه اکتی در حدود 5 6 دقیقه اگه اشتباه نکنم نداشتیم و خب دیالوگ هایی هم که رد و بدل شد باحال بود، البته زمان اجرا ما یکی از تماشاچیان انقدر بلند و عجیب میخندید به طنز اون قسمت نمایش به صورت غیر مستقیم داشت کمک میکرد.
و در اخر مهم ترین و خفن ترین المان صحنه که واقعا شوکه کننده و چه بسا یک قاب خیلی جذاب ساخت، سقوط جنازه های قبرستون از سقف بود، که واقعا خیلی غیر منتظره و عجیب و چه بسا خفن بود و واقعا لذت بردم.
پ.ن داستان اون تفنگ اسباب بازیه تا اخر اجرا نفهمیدم تفنگ واقعی بود یا فضایی بود.
و بازم پ.ن در کل المان ها خیلی جزاب بودن ولی خب چه بسا بعضی از جاها مخاطب را چه بسا گیج تر میکردن من باب روایت همون داستانی که اجرا در تلاش بود نشون بده.
بازیگران: خب متاسفانه تا حد زیادی نمیتونم به اسم بازیگران اشاره کنم چون شناختی با اسم ها ندارم و اکانت تیوالشون عکسی ندارد ولی خب به نظر اقای سوفلو که نقش معتاد را داشتند اگر اشتباه نکنم درخشان ترین بازی را نسبت به دیگران داشتن و خب در کل میتونم بگم جدا از این موردی که گفتم تقریبا سطح اکتا مثل هم بود از یه سطح مطلوبی بهره میبردن و چه بسا بعضی از صحنه ها بسی عجیب حس میکردم اینا بازی نمیکنند دارن واقعا زندگی میکنند مثل صحنه دعوای بین اقای سوفلو و اقای نائیج (حدس میزنم ایشون نقش نگهبان قبرستان رو داشتند) واقعا حس کردم یکی داره اون وسط خفه میشه،
در کل جون اجرا یک روایت سریع از یه واقعه بود خیلی اکت ها نقطه اوج نداشتند و یا حالا دعوا بود یا غر یا شوخی های دیگه سر همین و بعضی وقتا حس بداهه گویی از دیالوگ ها برداشت میشد ولی در کل قابل قبول بود.
یه نکته طنز هم که خیلی به چشمم اومد خانم قریشی گفتن "با چکش زدمشو زدمش ..." ولی خب گوشکوب دستشون بود و خب یه مورد اون صحنه که دوست داشتم به چشمم بیاد لباس خونی و حالا همون گوشکوب خونی بود، گوشکوبه خیلی تمیز و خب لباس خانم قریشی هم رنگش سفید بود اگه اشتباه نکنم اونم خونی روش دیده نمیشد.
موسیقی: موسیقی ها تقریبا ثابتی با یه دلهره آوری ریزی معمولا پلی میشد و خب خوب بودن.
و دم عوامل پشت صحنه هم گرم خیلی حرکات اثر بخشی منباب دلهره داستان داشتن
در کل داستان اجرا برای من هی ارجا های متفاوتی میساخت مثل فیلم جویندگان چارلی چاپلین و کارتون paranorman و چه بسا سایکو هیچکاک چه بسا خیلی های دیگه به صورت لحظه ای این فیلم ها به ذهنم میومدن
بیشتر از این پر حرفی نمیکنم
از اجرا راضی بودم
ممنون که وقت گذاشتید و تا اینجا نظر من رو خواندید.