بعضی ها میخوان ازت استفاده کنن
بعضی ها میخوان که ازشون استفاده کنی
در لحظه ورود چیزی که دوست داشتم طراحی صحنه بود، تماشاگران نشستند و موسیقی پخش شد، Sweet dreams .... خب فکر کنم شب منه!
همانطور که ادعا شده نمایش تم روانشناسی دارد، البته که روانشناسی جنایی.
آنچه در خلاصه مشخص است در این نمایش با یک کودک گم شده، خانواده قربانی و قاتل سریالی درگیر هستیم که در صورت اجرای خوب میتواند برای مخاطب جذاب باشد، که یخ زده بهکام به نظرم چنین ویژگی
... دیدن ادامه ››
را داشت.
پیش از این در مورد دکور اشاره کردم که صحنه پردازی خوبی نمایش داره، اکسسوار تقریبا مناسب بود و در خدمت اجرا قرار میگرفت، چقدر ایده کیوب رو دوست داشتم و به نظرم خوش خوانش بود، حضور ثابت درخت کریسمس و آن تغییر کوچک خیلی خوب بود، یا قیچی با غبانی و نقشه انتهایی صحنه نیز به جذابیت کار اضافه میکرد. ایده گرافیتی در حال شکل گیری را هم دوست داشتم و حتی به نظرم میتواند به نوعی گسترده تر و مفهومی تر هم بشود.
طراحی لباس نیز به نظرم کاملا قابل قبول بود، البته شاید اگر لباس زندانی و زندانبان کمی کهنه تر می بودند و برق نویی نمیزدند جلوه بصری زیبا تری داشت، اما این شاید فقط سلیقه من باشه و قطعا کوچکترین آسیبی به نمایش وارد نمیکرد.
طراحی نور را راستش من دوست داشتم و استفاده و ترکیب رنگهای صحنه برام جذاب بود، به نظرم گروه اجرا پر حوصله به آن نگاه کرده بودند و این که تنها یک نور امبر و یا قرمز استفاده کنند نبود.
بازیهای نمایش به نظرم خوب بود و تقریبا در یک سطح قرار میگرفت، البته در بین هنرمندان بزرگسال، دو بازیگر ارائه درخشان تری داشتند که ترجیح میدهم نامی نبرم چون سایرین نیز همه تلاش خودشان را کرده بودند و تقریبا اجرای بدون مشکل و تپقی را داشتند. اما حضور بازیگر خردسال روشا صدیقیان عزیز قابل تقدیر بود که در این متن دارک و ارعاب آور حضور داشت و برای ایفای نقشش تلاش میکرد، هرچند به گمانم از لحاظ چهره انتخاب خوبی بود، بلکه طراحی لباس بسیار مناسبی داشت.
میزانسنهای نمایش نیز خوب بود و مخاطب را خسته نمیکرد و جایگیری و فاصله خوبی داشت، تغییر پرده نیز تقریبا با آرامش صورت میگرفت و در خدمت اجرا بود.
مدت زمان نمایش تقریبا نزدیک ۱۰۰ دقیقه بود که به گفته خود جناب بهکام قرار است کمی تمپو نمایش در یکی دو روز آینده سرعت بیشتری پیدا کند و در نتیجه طول زمان اجرا کاهش میابد، البته من هیچ مشکلی با زمان اجرا نداشتم و پیگیری متن جذابیت های خودش را داشت.
اما متن نمایش، به نظرم متن نمایش کاملا قابل تامل است و با آنکه شاید در ابتدا زمان نمایش خطی به نظر نرسد کاملا پیوستار خودش را حفظ میکند و هیچ ضربه ای به مخاطب وارد نمیکند. طبق توضیحات خود کارگردان محترم، در متن تغییراتی در جهت روان شدن صورت گرفته است که طبق تجربه مشاهده من جواب داده، یعنی انتظار تک گویی انحصاری را در نمایش نداشته باشید و دیالوگ در نمایش حضور دارد که به درک مخاطب بیشتر یاری رسان است.
به هرروی نمایش در یک نگاه فارغ از جرم شناسی پوزیتیویستی سعی در یک نگرش خارج از ارزشهای صفر و یکی و منطق فازی دارد، یعنی به جای یک قانون کلی و دقیق به تشکیک و شناوری روی میآورد.
به طور مثال در جرم شناسی پوزیتیویستی دورکیم جامعه شناس معتقد است:هر عملی که در خور مجازات باشد، جرم است. یعنی هر فعل یا ترک فعلی که نظم و آرامش اجتماعی را مختل سازد و قانون نیز برای آن مجازاتی تعیین کرده باشد،جرم محسوب می شود. اما در نظریه های مدرن تر بحث یادگیری، پیوند افتراقی، همنشینی، مسائل ژنتیکی، مشکلات و حوادث فیزیکی، برچسب زنی، برساختی بودن جرم و .... اشاره میشود و به نوعی به دنبال موازنه ای بین هنجار، جرم و مجرممیباشند و به شدت نحله کلاسیک با جرم برخورد نمیکنند.
به طور مثال رامسلند روانشناس جنایی و عدالت کیفری معتقد است که دلایل منجر به بدل شدن یک شخص به قاتل سریالی را نمیتوان به دیگران تعمیم داد و میگوید:ممکن است برخی چیزها مانند سوءاستفاده و ضربه به سر در بسیاری موارد مشترک باشد، اما این مسائل در تمام موارد صدق نمیکند.
به هر تقدیر هرکسی موقعیت خاصی در زندگی خود را به صورت منحصر به فردی پردازش میکند و برخی ممکن است جذب خشونت شوند. این خشونتها برای مثال میتوانند تدافعی، تهاجمی، روانی، روانپریشانه، واکنشی و یا غارتگرانه باشد. هر عاملی مثل سوء استفاده، نادیدهگرفته شدن، انحراف و تحقیر، ممکن است تاثیرات متفاوتی بر افراد مختلف داشته باشد و هر تجربه جدیدی میتوانند ادراکات را به طور مثبت یا منفی تغییر دهد.
یا اسکات بون معتقده به طور مشخص Frontal Lobe وظیفه کنترل تکانهها را بر عهده دارد. این بخشی است که شما را از واکنشهای صرفا تکانشی باز میدارد. بیماران روانی عملات هیچ کنترلی بر این تکانهها ندارند. البته بسیاری از بیماران روانی به دلیل انگیزه و هدفگرایی بالا، در جامعه عملکردی فوقالعاده خوب دارند. آنها گاهی بسیار مرتب، متقاعد کننده و صبور هستند. صدالبته توگویی این ویژگیها میتواند این افراد را به هنرمند، معمار و یا بازاریاب بسیار خوب بدل کند، اما این خصوصیتها همچنین برای بدل شدن یشخصی به یک قاتل روانی نیز بسیار عالیاند.
البته در پرانتز همینجا این نکته را بگویم که عده ای معتقدند قاتلان سریالی افرادی بسیار باهوش و با آی کیو بالا هستند که در واقع چه در ایران چه در اقصا نقاط دنیا چنینچیزی نیست و آنها افراد بیکار با ایی کیو نسبتا پایین و آی کیو متوسط و مهارت خاصی ندارند.
سوال محوری در ابتدا نمایش مطرح میشود و بهگونه ای نمایش در پی پاسخ به آن است که به نظرم این سوال هرگز پاسخ مناسبی در برندارد و همانطور که متن و نمایش پاسخ مناسبی ارائه نمیکنند، نظریه های موجود نیز کمی به رفع ابهام نمیکنند و همه چیز به تاویل و تفسیر خود کنشگر برمیگردد.
سوال در ماهیت کلی به این برمیگردد که آیا شر مطلق وجود دارد؟ آیا با مجرم میتوان همدردی کرد؟ آیا میتوان یک مجرمسریالی پدوفیل را بخشید؟نقش زمان چیست؟ آیا ناهنجاری و ضربه مغزی میتواند تاثیری در ارتکاب جرم داشته باشد و مجرم را مبری دانست؟
در میان همه این سوالها احساسات متناقض مادر از همه برایم جالب تر و صحیح تر بود و نانسی میبایست به شهوت انتقام تن دهد یا با اندوه بخشایشی داشته باشد؟ اما رالف برای من رالف باقی ماند.
در نهایت برای من ارتباط با پدوفیل غیر ممکن است و تمامی تلاش روانشناسی با نظریه و پژوهش های گوناگون به گمانم چیزی از خطا و شدت جرم کم نمیکند و صد البته این بحث هیچ ارتباطی با تقاص و یا تنبیه مجرم نیست و آن بحث دیگری را دنبال میکند که در این نمایش نمیگنجد.
گروه اجرا مانا و پراجرا باشید.
⭐️⭐️⭐️⭐️
Sweet dreams are made of this
Who am I to disagree?
I travelled the world and the seven seas
Everybody′s looking for something
Some of them want to use you
Some of them want to get used by you
Some of them want to abuse you
Some of them want to be abused