اولین نمایشی بود که چند بار اشکم را پاک کردم و خندیدم و خندیدم و اشک ریختم... درود به همه عوامل نمایش مخصوصا نویسنده عزیز و بازیگران توانمند...
با پسرم این نمایش را دیدم و بسیار لذت بردم و به یادگار برایش این گونه نوشتم:
رنگ زندگی مان تغییر می کند... سبز... آبی... سفید... حتی همان قهوه ای معروفی که میدانی😃
و تو
بزرگ می شوی ... و اکنون در دستان من و تو نارنجی...
عطر خوش پاییزی که گذشت و پیوندمان به زمستانی که سرما را فراموش کرده...
نمی دانم معنای زندگی را در چه خواهی یافت : در کفش پاشنه بلند قرمز ، در گاوی چند منظوره و یا...
اما آرزو می کنم هرجا و هر معنایی از زندگی را که یافتی قلب نارنگی مان را فراموش نکنی. روزی می رسد که باید تو آن را با نارنگی زندگی ات تقسیم کنی😍😘