"هدویگ" برای من دوستداشتنی بود و از لحظهی ورود و دیدنِ صحنه تا پایانِ نمایش، همهی اجزاش من رو برد به سالهای قبل و اولین تئاترهایی که دیدم.
یه اجرای کلاسیکِ داستانگو، طراحی صحنهی کار شده، بازیهای یکدست، یه کوچولو طنز، و جذابترین قسمت برای من، صداهای خوب و لحن و بیانِ درست.
ریتمِ اجرا میتونه برای خیلیها کند یا اذیتکننده باشه ولی برای من به جز یکی دو صحنه اینطور نبود و فکر میکنم این ریتمِ آهسته اقتضایِ این سبکِ اجراس و اگه اجرای کلاسیک سلیقهتون نیست، طبیعیه که ریتمِ کار براتون آزاردهنده بشه.
البته زمانِ اجرا حدود ۱۰ دقیقه بیشتر از زمانِ اعلام شده بود.
تنها ناراحتیِ من از این اجرا اینه که از وقتی صحبتِ "جنگل" شد، منتظر بودم ببینم اون پشت چه خبره ولی متاسفانه زمانی که پرده کنار
... دیدن ادامه ››
رفت با توجه به نورِ صحنه و ارتفاعِ پایینترِ جنگل، از ردیفِ دوم یه کلیتِ سیاهی دیده میشد که تا خواستم بهش دقت کنم پرده بسته شد و نتونستم نتیجهی زحمتهای پدربزرگ رو ببینم :(
کاش فرصتِ بیشتری برای دیده شدنِ جنگل در نظر میگرفتین...
اما خب اون مرغابیِ پدالی رو اونقدری دوست داشتم که تا حدی این کمبود رو برام جبران کرد :)
و در آخر
پیامی برای جنابِ برهانیمرندِ گرامی
اول ممنون و خوشحالم که بعد از چند سال وقفه دوباره به اجراهای صحنهای برگشتین و دوم اینکه، پدربزرگِ "هدویگ" من رو خیلی یادِ پدربزرگِ "کابوسهای یک پیرمردِ بازنشستهی خائنِ ترسو" انداخت و انقدری اون تئاتر رو دوست داشتم که همیشه شما رو با اون کار به یاد دارم... خواستم بگم اگه فرصت شد، دوباره اون متن رو هم اجرا کنید، با بازیگرانی به خوبیِ همون گروهِ بازیگران...
با تشکر :)
سلامت و برقرار باشید