وقتی به تئاتر پایبند هستی، می توانی از آن هم فراتر بروی. بونکر دوم همان چیزی بود که اسمش تئاتر است. اما تسلط بی اندازه جلال تهرانی کار را فراتر برده بود. هم تئاتر بود و هم دنیایی از تصاویر که در منظم ترین حالت خودشون تجسم میشدند و هم شعر بود و بی انتها شاعرانه در خدمت درام. جهان متن بیش از هروقتی ساخته شده بود، همان جهان بونکر اول. جلال تهرانی به درستی تمام اجزا جهانش را ساخته بود. در این جهان بی انتها، حتی می شد تک تک اجزا دور ترین خانه ها را تصور کرد. بونکر دوم بیش از بونکر اول پر بود از قاب عکس هایی که ساعت ها باید به جزئیات آن ها خیره شد( مرد با رکابی پشت پنجره)، (قهرمان اول فیلم که روی قطار میرقصد) و اینها با حداقل تغییر میزانسن و حداقل کلمات خلق میشد. بی تعارف بهترین کاری بود که تا الان دیدم.