ضمن تشکر از هنرمندان و آفرینندگان اثر، من این اثر رو دوست داشتم، من چند نکته ای که تا این لحظه تونستم درک کنم رو عرض میکنم، چون از دیشب که نمایش رو دیدم همچنان بهش فکر میکنم تا بیشتر درک کنم، اول اینکه آفریننده اثر دنبال انتقال مطالبی بود که فقط میتونست در فضایی که یه حالت دیوانگی و روان پریشی است به هدفش برسه چون گاهی از طرف آدمهایی که زندگی عادی دارند نمیشه از واقعیت های زندگی حرف زد و به نظرم علت انتخاب اینکه دو نقش اصلی نمایش در وضعیت خیال پردازی هستند شاید همینه، دوم در طول نمایش سعی بر این شده که انسان رو به شک کردن وادار کنه چون برای رسیدن به آگاهی باید شک کرد، یه جمله نمایش این بود« وقتی خیلی مطمئنی احتمال اشتباه بیشتره» من این جمله رو خیلی دوست داشتم، سوم ارتباط دو نسل مادر و دختر خیلی خوب اشاره شده، مادر بیشتر اوقات دنبال وفق دادن خودش با دختره تا ارتباطش حفظ بشه، مثلاً در نمایش چندین مرتبه نگرانه، میگه چیزی گفتم کاری کردم که پریشون شدی و میخوای بری، چهارم مفهومی که تو بیان گم کردن همدیگه و شک کردن به وجود هم، گم کردن قلب ها، جا ماندن چشم ها و... همش اشاره به زندگی های بی معنی و گم شده انسان ها داره، پنجم جایی که این جمله استفاده میشه « من زندگی نمیکنم من کنار زندگی دیگران قدم میزنم» اینم خیلی دوست داشتم ، یعنی در حال حاضر آدم ها زندگی خودشون رو نمیکنن بیشتر چشم هستند و دنبال دیگران و .... خیلی خیلی مفاهیم داشت، بینهایت از بازی سخت و زیبای خانم گلچهره و خانم بهنوش سپاسگزارم ، من بازی خانم گلچهره در سریال مارال رو خیلی دوست داشتم و صدای خیلی دلنشین و مناسب نمایش دارند ، آرزوی سلامتی برای ایشون و همه هنرمندان دارم