مارتین مک دونا
مارتین مک دونا یک نمایشنامه نویس، فیلمنامه نویس و کارگردان ایرلندی-بریتانیایی است. او بیشتر برای فیلمهای «سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری» (2017) و «بروژ» (2008) شناخته میشود.
مارتین مک دونا در ۲۶ مارس ۱۹۷۰ در کمبرول لندن به دنیا آمد. پدر و مادرش ایرلندی بودند و او را با فرهنگ ایرلندی بزرگ کردند. مک دونا در جوانی به تئاتر علاقه مند شد و شروع به نوشتن نمایشنامه کرد. اولین نمایشنامه او، «زیبایی ملکه لینان» در سال ۱۹۹۶ برنده جایزه تونی شد.
مک دونا علاوه بر نمایشنامه نویسی، به فیلمنامه نویسی و کارگردانی نیز پرداختهاست. فیلم «شش تیرانداز» که اولین فیلم او بود، در سال ۲۰۰۴
... دیدن ادامه ››
برنده جایزه اسکار بهترین فیلم کوتاه شد. از دیگر آثار او میتوان به فیلمهای «هفت روانی» (2012) و «سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری» اشاره کرد.
آثار مک دونا به دلیل طنز سیاه، خشونت و شخصیتهای عجیب و غریبشان شناخته میشوند. او اغلب به موضوعات بحثبرانگیز مانند فقر، نژادپرستی و مذهب میپردازد. نمایشنامههای مک دونا معمولاً در فضایی روستایی و خشن اتفاق میافتند و شخصیتهای آن اغلب افرادی هستند که با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکنند.
برخی از نمایشنامههای مهم
زیبایی ملکه لینان (۱۹۹۶)
جمجمه ای در کانمارا (۱۹۹۷)
یتیمان (۱۹۹۷)
غرب غمگین (۱۹۹۷)
مرد بالشی (۲۰۰۳)
یک گروه خشن (۲۰۱۰)
هنگمن (۲۰۱۵)
مارتین مک دونا برای آثار خود جوایز بسیاری کسب کردهاست که از جمله آنها میتوان به جایزه اسکار، جایزه تونی، جایزه بفتا و جایزه لارنس اولیویه اشاره کرد
او در زندگی شخصی خود شخصیتی پیچیده و چند وجهی داشت
در جامعه:
گوشهگیر و منزوی: مک دونا اغلب از حضور در جمعهای بزرگ و مصاحبههای مطبوعاتی اجتناب میکند. او ترجیح میدهد بیشتر وقت خود را به نوشتن و فکر کردن در خلوت خود بگذراند.
مغرور و خودرای: برخی از منتقدان و همکارانش، او را فردی مغرور و خودرای میدانند که به نظرات دیگران اهمیت چندانی نمیدهد. با این حال، او در عین حال، به شدت به کار خود و کیفیت آن اهمیت میدهد.
بیپروا و رک: مک دونا در بیان نظرات خود بسیار بیپروا و رک است و از انتقاد به مسائل مختلف، از جمله سیاست و مذهب، ابایی ندارد. این مسئله گاهی اوقات برای او مشکلساز شده است.
در بین اطرافیان:
دوست صمیمی: با وجود گوشهگیر بودن، مک دونا با دوستان نزدیک خود بسیار صمیمی و وفادار است. او به گفته خودش، دوستان کمی دارد، اما آنها را بسیار دوست دارد و به آنها اعتماد میکند.
خانواده دوست: مک دونا به خانوادهاش بسیار اهمیت میدهد و رابطه نزدیکی با آنها دارد. او از کودکی با برادرش، جان مک دونا، که او نیز نمایشنامه نویس و کارگردان است، رابطه بسیار خوبی داشته است.
همکار حرفهای: مک دونا در محیط کار، فردی حرفهای و جدی است. او به بازیگران و عوامل فیلمهایش احترام میگذارد و به آنها اعتماد میکند. با این حال، او در عین حال، نظرات خود را به صراحت بیان میکند و از آنها کوتاه نمیآید.
در مجموع، میتوان گفت که مارتین مک دونا شخصیتی پیچیده و چند وجهی دارد. او در عین حال که گوشهگیر و منزوی است، میتواند با دوستان نزدیک خود بسیار صمیمی و وفادار باشد. او فردی مغرور و خودرای است، اما در عین حال به کار خود و کیفیت آن اهمیت زیادی میدهد. او بیپروا و رک است، اما در عین حال، به خانواده و دوستانش بسیار اهمیت میدهد. این ویژگیهای شخصیتی، در آثار او نیز منعکس شده است و میتوان آنها را در شخصیتهای پیچیده و چند بعدی داستانهایش مشاهده کرد.
نمایشنامه غرب غمگین (غرب غم زده در این اجرا)
خلاصه:
نمایشنامه «غرب غمگین» (The Lonesome West) اثر مارتین مک دونا، داستان دو برادر به نامهای والین و کولمن را روایت میکند که پس از مرگ پدرشان در خانهای در روستایی در غرب ایرلند با یکدیگر زندگی میکنند. این دو برادر، که از کودکی با یکدیگر رابطهی پرتنش و خصمانهای داشتهاند، اکنون پس از مرگ پدر، مجبور به تحمل یکدیگر در زیر یک سقف هستند و این مسئله منجر به تشدید اختلافات و درگیریهای آنها میشود.
والین مردی گوشهگیر و بدخلق است که به شدت به تمیزی و نظافت خانه اهمیت میدهد، در حالی که کولمن فردی بیخیال و بیمسئولیت است که هیچ توجهی به نظافت خانه ندارد. این تفاوتها در شخصیت و سبک زندگی، زمینهساز درگیریهای دائمی بین آنها میشود.
در طول نمایشنامه، شاهد کشمکشهای مختلفی بین این دو برادر هستیم که گاه به خشونت فیزیکی نیز کشیده میشود. آنها بر سر مسائل مختلفی مانند پول، غذا، تلویزیون و حتی نحوه استفاده از توالت با یکدیگر بحث و دعوا میکنند.
علاوه بر این، نمایشنامه به بررسی روابط پیچیده و تاریک بین افراد در یک جامعهی روستایی کوچک میپردازد. شخصیتهای داستان، افرادی هستند که درگیر مشکلات و ناکامیهای مختلفی در زندگی خود هستند و ب
ه نوعی در غربت و تنهایی زندگی میکنند.
نمایشنامه «غرب غمگین» با یک پایان غیرمنتظره و تکاندهنده به پایان میرسد که نشان میدهد خشونت و نفرت چگونه میتواند زندگی افراد را نابود کند.
این نمایشنامه به دلیل دیالوگهای طنزآمیز و گزنده، شخصیتهای پیچیده و چندبعدی، و موضوعات اجتماعی و فلسفی که به آنها میپردازد، مورد تحسین منتقدان و مخاطبان قرار گرفته است.
نقد ها
نمایشنامه «غرب غمگین» اثر مارتین مک دونا، مانند سایر آثار او، با نقدهای مثبت و منفی متعددی از سوی منتقدان مواجه شده است. در زیر به برخی از این نقدها اشاره میکنیم:
نقدهای مثبت:
طنز سیاه و گزنده: بسیاری از منتقدان، طنز سیاه و گزنده مک دونا را در این نمایشنامه ستودهاند. آنها معتقدند که این طنز، در عین حال که خندهدار است، به خوبی تلخیها و مشکلات زندگی در جامعهای روستایی را به تصویر میکشد.
شخصیتهای پیچیده و چندبعدی: شخصیتهای این نمایشنامه، به ویژه دو برادر، والین و کولمن، شخصیتهای پیچیده و چندبعدی هستند که نمیتوان آنها را به سادگی قضاوت کرد. این پیچیدگی، باعث شده است که منتقدان، این شخصیتها را باورپذیر و جذاب بدانند.
موضوعات اجتماعی و فلسفی: نمایشنامه «غرب غمگین» به موضوعات اجتماعی و فلسفی مهمی مانند فقر، تنهایی، خشونت و روابط انسانی میپردازد. منتقدان، پرداختن به این موضوعات را از نقاط قوت نمایشنامه دانستهاند.
دیالوگهای قوی: دیالوگهای این نمایشنامه، به گفته منتقدان، بسیار قوی و تاثیرگذار هستند و به خوبی شخصیتها و روابط بین آنها را نشان میدهند.
نقدهای منفی:
خشونت بیش از حد: برخی از منتقدان، خشونت موجود در این نمایشنامه را بیش از حد و غیرضروری دانستهاند. آنها معتقدند که این خشونت، بیشتر برای جلب توجه مخاطب به کار رفته است و تاثیر چندانی در پیشبرد داستان ندارد.
شخصیتهای غیرقابل همدردی: برخی دیگر از منتقدان، شخصیتهای این نمایشنامه را غیرقابل همدردی دانستهاند. آنها معتقدند که این شخصیتها، آنقدر بد و منفی هستند که نمیتوان با آنها ارتباط برقرار کرد.
پایان غیرمنتظره و تلخ: پایان غیرمنتظره و تلخ این نمایشنامه، برای برخی از منتقدان، ناامیدکننده و غیرقابل قبول بوده است. آنها معتقدند که این پایان، بیش از حد تاریک و منفی است و هیچ امیدی را برای آینده نشان نمیدهد.
نمایشنامه «غرب غمگین» اثر مارتین مک دونا، نمایشنامهای بحثبرانگیز و چالشبرانگیز است که با نقدهای متفاوت و گاه متضادی از سوی منتقدان مواجه شده است. با این حال، نمیتوان انکار کرد که این نمایشنامه، به دلیل طنز سیاه، شخصیتهای پیچیده و موضوعات مهمی که به آنها میپردازد، اثری قابل توجه و ماندگار در دنیای تئاتر است.
اجراهای نمایشنامه غرب غمگین
این اثر مارتین مک دونا، به دلیل پرداختن به موضوعات حساس و خشونتآمیز، همواره با واکنشهای مختلفی از سوی مخاطبان و منتقدان روبرو بوده است. برخی از اجراهای این نمایشنامه با حواشی و جنجالهایی همراه بودهاند که در زیر به برخی از آنها اشاره میکنیم:
اجرای سال ۲۰۰۴ در لندن: در یکی از اجراهای این نمایشنامه در لندن، تماشاگری به دلیل صحنههای خشونتآمیز و توهینآمیز، از سالن نمایش خارج شد و به شدت به عوامل اجرایی اعتراض کرد. این مسئله، بازتاب گستردهای در رسانههای بریتانیا داشت و بحثهای زیادی را در مورد حدود خشونت در تئاتر به راه انداخت.
اجرای سال ۲۰۱۰ در استرالیا: اجرای این نمایشنامه در استرالیا نیز با حواشی مشابهی همراه بود. برخی از تماشاگران، صحنههای خشونتآمیز و استفاده از الفاظ رکیک را بیش از حد و غیرضروری دانستند و خواستار توقف نمایش شدند.
اجرای سال ۲۰۱۵ در ایران: اجرای نمایش «غرب غمگین» در ایران نیز با مشکلاتی روبرو شد. به دلیل برخی از صحنههای غیراخلاقی، ابتدا مجوز اجرا به این نمایش داده نشد، اما در نهایت، پس از حذف برخی از صحنهها و اصلاح دیالوگها، مجوز اجرا صادر شد. با این وجود، برخی از منتقدان، این اصلاحات را باعث کاهش کیفیت نمایش دانستند.
علاوه بر موارد ذکر شده، اجراهای دیگری از این نمایشنامه نیز در کشورهای مختلف با واکنشهای متفاوتی از سوی مخاطبان و منتقدان روبرو شدهاند. برخی از این اجراها با استقبال گستردهای مواجه شدهاند، در حالی که برخی دیگر با انتقادهای شدیدی روبرو شدهاند.
به طور کلی، میتوان گفت که نمایشنامه «غرب غمگین» به دلیل موضوعات حساس و خشونتآمیزی که به آنها میپردازد، همواره با واکنشهای مختلفی از سوی مخاطبان و منتقدان روبرو بوده است. این مسئله، نشان میدهد که این نمایشنامه، اثری چالشبرانگیز و بحثبرانگیز است که میتواند مخاطبان را به فکر فرو ببرد و آنها را در مورد مسائل مختلف به چالش بکشاند.