در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سندس یگانه درباره نمایش پیوتر اوهه: تصور کنید شب هنگام است. بعد از یک بگو مگوی ساده با همسر و فرزندتان م
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 20:53:41

تصور کنید شب هنگام است. بعد از یک بگو مگوی ساده با همسر و فرزندتان می خواهید بخوابید که ناگهان غریبه ای در خانه تان ظاهر می شود. نه صدای زنگ آمده نه باز شدن در. اما غریبه آنقدر طبیعی با شما صحبت می کند که انگار نه انگار واقعه ای عجیب رخ داده. موضوع وقتی عجیب تر می شود که دلیل حضور این غریبه در خانه ی شما مشخص می شود. در حمام خانه ی شما یک ببر زندگی می کند! اما شما تازه از حمام استفاده کرده اید و مطمئنید ببری آنجا نیست. غریبه پاسخی کاملاً قانع کننده از آستینش بیرون می آورد. ببر نام برده در لوله های آب گرم پنهان می شود! در حالی که شما تقلا می کنید بفهمید غریبه چرا شما را دست می اندازد، این اتفاق چندین بار دیگر تکرار می شود. ورود غریبه ها به طور ناگهانی و اشتیاق برای سود بردن از حضور ببر!
این موضوع در وهله ی اول یک داستان فانتزی و کمدی به نظر می رسد. غریبه هایی سعی دارند صاحبخانه را دست بیندازند! اما وقتی بدانید صاحبخانه یک نویسنده ی به حاشیه رانده شده و تازه از زندان آزاد شده است و کسانی که وارد می شوند از طبقات مختلف جامعه، فانتزی رنگ غریبی به خود می گیرد. مامور دولتی می آید و خبر وجود ببر را می دهد، مامور مالیات می آید که مالیاتش را بگیرد. اما ورود بقیه ی غریبه ها، دور از انتظار است و ظاهراً قاعده ی بازی به هم می ریزد.
دانشمند، مدیر سیرک، منشی وزارت امور خارجه .... افرادی از طبقات مختلف اجتماع که بعضی هایشان ربطی به دولت هم ندارند و از دل جامعه بیرون آمده اند. اما همه شان در یک امر اتفاق نظر دارد. سود بردن از حضور ببر در حمام خانه ای در دل شهر! برای همین مخاطب هم از جایی به بعد دیگر حضور ببر را عادی تلقی کرده و ماجرا را دنبال می کند. کنجکاو است بداند این آدم ها چه استفاده ای از ببر خواهند کرد. ببری که حتی با بانوی خانه صحبت می کند و ظاهراً در تلاش است ... دیدن ادامه ›› ارزش وجودی او را به او یادآور شود. اما از مسیری که دلخواه خودش است. به قول حسین پناهی: «شک دارم به ترانه ای که زندانی و زندانبان همزمان زمزمه می کنند!»
لباس های یکدست غریبه ها نشان می دهد آنها گرچه ظاهراً از دنیاها و طبقات مختلفی آمده اند اما خاستگاهشان یکی است. همه به یک نقطه نگاه می کنند و مثل هم فکر می کنند و مثل هم راه می روند. هم فردند هم جمع. هم خودشانند هم نماینده ی دیگرانی که حضور ندارند. این یک دستی در آخر پازل را کامل می کند. نویسنده قانع می شود که قربانی است و جز قربانی شدن راهی ندارد. او که پیش از این خودش، کلماتش، دخترش و همسرش را از دست داده حالا می رود که کالبدش را هم از دست بدهد... روی شانه ی غریبه های آشنا به قربانگاه می رود. شاید به خیال خودش مسیح وار... اما از این خون قرار نیست کسی برخیزد. کلمات نوشته شده و نوشته نشده ی او که همگی استراق سمع شده اند با خودش خواهند مرد آن هم به ضرب گلوله ی یک اجنبی!
صحنه ی ساده، لباس های یکدست، بازی های روان و موسیقی، همه و همه در خدمت نمایش است. مخاطب داستان پیوتر اوهه را این بار از نقطه نظر کارگردان می بیند. آدم هایی که فکر می کنند در عین سادگی، پیچیدگی های خودشان را دارند و در حال بازی کردن نقش های خودشان در زندگی هستند. دنیای وهم آلود پیوتر اوهه در حضور دیگران رنگ فانتزی به خود می گیرد و ظاهراً چشمه ی امرار معاش عده ای می شود. در انتها هم برای استحکام روابط خارجی دول مربوطه، قربانی می شود تا مرگ نویسنده بی معنی به نظر نرسد.
.....................................

** این نمایش رو از دست ندین!