امشب من کتی نمایش شدم!
با لبخندی به پهنای صورتم وارد سالن شده بودم و دیدم که "کتی"نمایش"آن برد"شدم!
به جای کتی بغض کردم..
می خواستم همراه مهدی سیگار بکشم،برم وسط این بازی، این راهروی تودرتوی احساس! از یه جایی به بعد دیدم دارم از بغض خفه میشم.انگار منم یه جای این قصه گناهکارم.
انگار یه جایی از قلبم مچاله شده بود، جایی که نور میرفت و من اشک میریختم. برای اون پدر برای دختر برای خودم برای تمام روزهایی که دارن از دست میرن.
نمایش#آن_برد شبی عجیب برایم رقم زد.
انگار با چاقویی به جان رخمهایت میافتد!
بازی مهدی زندیه و نیکو بستانی دلنشین،باورپذیر،خیره کننده و عجیب است.
این تئاتر و ببینید و لذتی عجیب را تجربه کنید