نمایش تارتف، یک درام تاریخی یا به بیان درست تر یک نقد سیاسی اجتماعی در قالب هنر تاتر بود که گریزی هم به جامعه امروز ایران و مسائل و مصائب روزش میزد .
به نظرم اجراهای دونفره سختی خاص خود دارند و آن اینکه ممکن است به دلیل کشدار شدن صحنه ها یا از هیجان افتادن داستان موجب خستگی مخاطب شوند! که البته این نمایش به لطف داستان خوبش، صحنه های گاه کمیک خود و دیالوگ های آن به خوبی از عهده این موضوع برآمد و مخاطب را تا پایان با خود همراه کرد!
در ابتدای نمایش حس میکردم بازیگرها چندان در نقش خود فرو نرفته اند بویژه بازیگر خانم . اما، هرچه زمان گذشت این مطلب کم رنگ و کم رنگتر شد!
داستان نمایش داستان خوب و پر مغزی بود و دیالوگ ها بخوبی ساخته و پرداخته شده بودند از این بابت باید به نمایشنامه نویس و کارگردان این اثر تبریک گفت. مخصوصا بخش وارونه شدن طبقه های اجتماعی و ارزشهای جامعه خیلی دیدنی و پند آموز بودند! همچنین به نظرم رو شدن ذات واقعی بازیگر مرد که بخش بزرگی از جامعه مرد سالار دیروز و امروز را نمایندگی میکرد - پس از راه افتادن کارش در انتهای نمایش - از نقاط اوج نمایشنامه محسوب میشد!
یکی از دیالوگ های نمایش منو یاد یکی از اساتیدم انداخت که سالها پیش میگفتند : فرانسوی ها تا آدمو میبینن به کفش آدم دقت میکنن که ببینن
... دیدن ادامه ››
طرف چقدر میارزه! این موضوع به نوعی در یکی از دیالوگ های این نمایش مطرح شد! خواستم عرض کنم مهم کفش و لباس آدم ها نیست! مهم پاکی جان، ذات و معرفت آدم هاست! و به قول معروف نه همین لباس زیباست نشان آدمیت! ای کاش در دیالوگ های پایانی گریزی به این مطلب زده میشد! 😉
خیلی خدا قوت به همه عوامل این اثر هنری! من از نمایش لذت بردم و تماشای این نمایش پر مغزو به همه دوستداران هنر تآتر پیشنهاد میکنم! همیشه و در تمام صحنه ها بدرخشید ✨