با درود و خسته نباشید به تمامی اعضاء گروه نمایش «آن بُرد». این سومین نمایشی بود که امسال در مورد مهاجرت و موضوعات وابسته به آن تماشا کردم. بعلت اینکه این متن را خیلی دیر بارگذاری می کنم و اجرای نمایش هم به اتمام رسیده خیلی خیلی خلاصه و موجز می نویسم. علی رغم نکات بارز نمایش یعنی بازی های دو هنرمند عزیز و استفاده خلاقانه از هِد سِت برای ارتباط بین دو کاراکتر که خیلی خیلی دوری مسافت را کوتاه کرده و آنها را به هم نزدیک کرده بود، از نمایشنامه و پراکندگی موضوعی و نحوه نگارش آن دور بودم و نتوانستم بهره کافی و وافی ببرم.
حقیقت اینکه متن نمایش بار غم و اندوه فراوانی بهمراه داشت که همراهی با آن در آن روز خاص فراتر از حد توان من بود. سکانس های طولانی اولیه در خصوص آموزش زبان انگلیسی برایم نامأنوس و غیر واقعی می نمود و پرسش های بسیاری از قبیل علت جدایی پدر و مادر، دلیل سرزدن های مادر بعد از جدایی، مرگ پدر و حتی دلیل مهاجرت دختر خانواده بدون پاسخ برایم باقی ماند. درونمایه نمایش بیش از آنکه در مورد مهاجرت باشد بیانگر عواقب و نتایج آن یعنی دوری، افسردگی، اندوه، مرگ، دلتنگی، و تنهایی انسانها بود.
فلایر نمایش خیلی خلاقانه طراحی و تهیه شده بود ولی در مورد نور، دکور و موسیقی چیزی قابل توجه و درخور این نمایش برایم در ذهن باقی نگذاشت. به
... دیدن ادامه ››
گمانم متن نمایش نمی بایست با افزودن غم و اندوه فراوان از تماشاگر گریه بگیرد، بلکه گریه و خنده تماشاگر محصول فرآیند تخلیه و تزکیه جان هاست با توجه به محرک هایی که در طی نمایش نشان داده می شود که در نهایت باعث آرامش وی شود. به امید آمادگی ذهنی و روانی بهتر برای تماشای یک چنین اثری با محتوا و تم و بار سنگین عاطفی.