اول خسته نباشید فراوان به سحر عزیز و جناب نداف و تبریک فراوان به تمامی اعضای جوان این گروه.
در درجه ی اول باید بگویم که به عنوان کار اول خیلی خوب بود. بازی ها خوب بودند مخصوصن آقای حسین توازنی زاده، البته ری اکشن های خانم سالکی را هم دوست داشتم. مهم ترین نکته ی مثبت کار این بود که اجرای خیلی گرمی بود و از لحاظ حسی آدم را درگیر می کرد. من حتا در چند صحنه اشک ریختم. اما از لحاظ قصه، داستان کار به قوت بازی ها نبود. یعنی ما بیشتر درگیر شخصیت صدرا و بازی او و حس هایش می شدیم تا ماجرا. در حالیکه به نظر من در یک کار کامل درگیری عاطفی مخاطب باید با ماجرا و شخصیت توامان و به اندازه ی مساوی باشد. ضمن اینکه مدت زمانی که پرت و پلا گویی های صدرا(که خیلی هم قشنگ بودند) طول کشید تا جاییکه ما با بهار و بعد پدر و مادر و ماجرایی که بر سر صدرا گذشته تا به اینجا رسیده برسیم و داستان کمی پیش چشم مان انسجام پیدا کند، به نظرم کمی طولانی بود و در حوصله ی یک کار روی صحنه نمی گنجید. البته شاید بخش هایی از گپ های موجود در قصه در متن اصلی نویسنده موجود بوده و از زیر تیغ بازبینی بیرون نیامده که آن را نمی دانم. در کل کار را دوست داشتم.