در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مهدیه مطهر | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 12:00:35
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
من در کسوف زاده شدم.
در تردید مضطرب چشم هایت
میان آغوش و خشم
اضطراب و حس ناامنی مرکز ثقل ... دیدن ادامه ›› و کلافی است که تمام سرنخ ها در نمایش "نمی دونم فردا چی می شه"، اثر: تنسی ویلیامز، به آن می رسند.
زیستن به تنهایی در "دیار اژدها" که در آن هر کس آن قدر غرق در پیمودن مسیر خویش است که دمی سر برنمی آورد تا دستی از کسی بگیرد، شخصیت مرد نمایش را به جایی کشانده که از فرط لکنت قادر نیست حتی یک جمله اش را به اتمام برساند.
بنا بر باور روان شناسان، حس ناامنی سبب ایجاد اضطراب در فرد می شود و آن گاه که وی نتواند این اضطراب را به کنترل خود درآورد، در درون دچار خشم شده و برای مهار خشم و اضطراب به صورت ناخودآگاه دست به تکرار یا حرکات وسواس گونه می زند تا به گمان خویش حال خود را خوب کند و به طور موقت بر این اضطراب فائق آید غافل از اینکه ناخودآگاه بر آن می افزاید و حرکات تکراری و وسواس اش بیشتر می شود و هر روز را به سان روز پیش می سازد. گیر انداختن عمدی خود در دایره ای به ظاهر امن بدون هیچ تغییری چنان که در شکواییه ی زن می بینیم که از هر روز عصر نشستن روی کاناپه ی همیشگی، جامی سرکشیدن، به رو به رو خیره شدن و همان و همان و همان به فغان آمده است. وی به درستی اذعان می دارد که : "تکرار امنیت نمیاره، فقط حسی از امنیت رو به آدم می ده. تو می تونی هر روز از یه خیابون تکراری رد بشی ولی یه روز همون خیابون زیرپات خالی بشه و ببلعدات".
این تکرار حاصل نوعی نگاه فرمی نیز هست. چنانچه دیوید لاج در هنر داستان نویسی در باب همینگوی می گوید: "وی سعی می کرده آن چیزی را روی کاغذ بیاورد که واقعا رخ داده. چیزهای بالفعلی که موجد احساس تجربه شده بوده اند".
و در اینجا نیز شاهد رفتارها، ژست ها، دیالوگ ها و حتی پوشش تکراری کاراکتر مرد نمایش هستیم. چیزی که زن نمایش به شدت از آن گریزان است و بر خلاف مرد آن را دوای اضطراب خود نمی داند. وی تکرار را حتی مفید به فایده برای مرگ و رهایی قطعی از این جهان نیز نمی شمارد. چنانچه با وجود اصرار آشکار مرد بر تکرار تعداد قطرات دارو، خواستار دوز بیشتری از آن شده و با صورت دادن این عمل نامکرر، به جهان دیگر رخت بر می بندد.
مهدیه مطهر
با تشکر از خانم مانلی زندی، روان شناس


چرا برگه ی نمایش مبارک و طلسم شاهزاده اضافه نشده است به تیوال؟آیا تیوال تخفیف اش را می گذارد؟
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آینه های سنگی
نقاشی عکس های نادر کجوری(روایتی تازه از تخت جمشید)
15-24 دی ماه
خیابان ولی عصر- بالاتر از طالقانی- کوچه گیلان- پلاک 2-واحد 1- نگارخانه ی شیلا.
هر روز از ساعت 16-20
افتتاحیه:جمعه 15 دی از ساعت 16
مهدیه مطهر (khusheh)
درباره نمایش برهان i
برهان نمایشی راجع به تنهایی است، درباره ی تک افتاده گی آدم ها و در اینجا بیش از همه استاد ریاضی و دخترش کتایون.
آدم هایی مثل کتایون که از طرف هیچ کس درک نمی شوند. برای از دست دادن خانه ی خود آن هم نه به معنای یک ساختمان بلکه با برداشت توسعی و فلسفی اش که تا وطن مالوف و حتا دنیای زنده گی هر کسی را در بر می گیرد، تحت فشارند. حتا شاید قصد هارولد هم از ایجاد رابطه با او بدست آوردن دفترچه ی پدر باشد.
آدم هایی که در انتها تنها راه شان پناه بردن به آغوش پدری از دست رفته و نوشیدن هدیه ی تولدی است که او برایشان آورده.
فرجامی که خود من نیز برای دختر راوی رمان تازه ام در نظر گرفته بود؛ رقصیدن با ساز پدری مرده.
پی نوشت: حس استاد ریاضی را برای خاموش کردن شوفاژها و آمدن به حیاط خلوت کاملن درک می کردم. مغز آدم توی هوای گرم کار نمی کند. خودم برای نوشتن همیشه شوفاژ را خاموش می کنم. هوای سرد برای راه افتادن ذهن معجزه می کند.
بازی علی سرابی و آیداکیخایی را دوست داشتم.
نویز روی صدا در اجرای دیشب برخی جاها آزار دهنده بود.
در پایان خسته نباشید به تمام گروه.
مدتی است که پیش خودم فکر می کردم چرا باید در این شرایط جامعه متنی را بنویسم که خودم هم از کابوس های شبانه ی آن در امان نباشم. منظورم این نیست که همه ی ناهنجاری ها را نادیده بگیریم، نه. و آرش عباسی به خوبی با متن نویسنده مرده است جواب این سوال را داده بود: بیان مشکلات با لحنی شیرین، چاشنی طنز و ریتمی مناسب و پر کشش که نتیجه ی آن حس خوشی بود که در حین و پس از دیدن این نمایش به ما دست می داد.
مسئله ی دیگری که خودم به شخصه با آن در متنی درگیر بودم، این بود که چه طور دو یا چند آدم از ابتدا تا انتها نوشته ای را با تکیه بر دیالوگ بر سر رابطه ای واحد پیش ببرند اما کار کشش خود را برای مخاطب حفظ کند و جوابش در اینجا این بود: چرخش هایی که با بهانه ای محکم در این نمایشنامه بازی کردن برای بدست آوردن نقش در طول کار رخ می داد.
نکته ی مثبت دیگر متن نحوه ی افشای گذشته در دیالوگ ها به روشی کامل درست و آن هم با بیان یک خاطره ی روشن با جزییات از گذشته بود که به عنوان بهترین نمونه ها می شود از بوی همبرگر سینما بهمن ملایر و یا صندلی های شکسته و پاره ی آنجا و یا چیزی که شخصیت لیلی راجع به نامرتبی بخشی از لباس فرهاد در اولین دیدار گفت اشاره کرد که سبب به یاد ماندن گذشته ها در ذهن ما می شود.
اول خسته نباشید فراوان به سحر عزیز و جناب نداف و تبریک فراوان به تمامی اعضای جوان این گروه.
در درجه ی اول باید بگویم که به عنوان کار اول خیلی خوب بود. بازی ها خوب بودند مخصوصن آقای حسین توازنی زاده، البته ری اکشن های خانم سالکی را هم دوست داشتم. مهم ترین نکته ی مثبت کار این بود که اجرای خیلی گرمی بود و از لحاظ حسی آدم را درگیر می کرد. من حتا در چند صحنه اشک ریختم. اما از لحاظ قصه، داستان کار به قوت بازی ها نبود. یعنی ما بیشتر درگیر شخصیت صدرا و بازی او و حس هایش می شدیم تا ماجرا. در حالیکه به نظر من در یک کار کامل درگیری عاطفی مخاطب باید با ماجرا و شخصیت توامان و به اندازه ی مساوی باشد. ضمن اینکه مدت زمانی که پرت و پلا گویی های صدرا(که خیلی هم قشنگ بودند) طول کشید تا جاییکه ما با بهار و بعد پدر و مادر و ماجرایی که بر سر صدرا گذشته تا به اینجا رسیده برسیم و داستان کمی پیش چشم مان انسجام پیدا کند، به نظرم کمی طولانی بود و در حوصله ی یک کار روی صحنه نمی گنجید. البته شاید بخش هایی از گپ های موجود در قصه در متن اصلی نویسنده موجود بوده و از زیر تیغ بازبینی بیرون نیامده که آن را نمی دانم. در کل کار را دوست داشتم.
ممنونم بانو مهدیه ی عزیز، نویسنده و هنرمند بزرگوار؛ استفاده کردم.از دیدنتون فراوان خوشحال شدم و از خواندن نقد تون خوشحال تر. موفق و موفق تر باشید در پناه حق.
۱۲ آبان ۱۳۹۱
انشااله.. ممنونم امیرجان
۲۰ آبان ۱۳۹۱
ممنون از اینکه کار رو دیدین:)
۲۰ آبان ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوستان جلسه ی نقد کتاب من، شنبه ی آینده 22 مهر، ساعت 6-4 ،فرهنگسرای خاورن. خیابان خاوران،نرسیده به پل بسیج برگزار می شود. مشتاق دیدار همه ی شما هستم.
محمد عمروابادی (mohammad)
کتاب "زیر سایه اکالیپتوس ها" نوشته سرکار خانم مهدیه مطهر.
۱۷ مهر ۱۳۹۱
ممنون از گروه همیاری سایت به خاطر پر رنگ سازی.
۱۷ مهر ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوستان شهرستانی و یا دوستان دیگری که می خواهد از طریق اینترنت کتاب من را خریداری کنند، می توانند از طریق این لینک سفارش دهند:http://iketab.com/index.php
!سایت آدینه بوک که قبلن آقای علیزاده در این زمینه لینکش را گذاشته بودند، متاسفانه الان فیلتر شده است.