همیشه اینجوری بوده..
در جلویی خونه ی کوچیکم از وسط یه باغچه ی زیبا با گلای آفتابگردون باز میشه .
همه ی دوسام می گن این بابا خیلی شاده .. خیلی سلیقه داره .
خونم یه در پشتیم داره که اکثرا از اونجا می رم و میام .. یه در که رو به یه حیاط که نه یه خاکروبه باز میشه .
آسمونش همیشه خاکسنریه و هوای لعنتیش همیشه ی خدا سرده .
انقد سرده که پوست صورتم مثه لاستیک شده .
حالا نمی دونم چرا هیچوقت هیچ آدمی فک نمی کنه چرا هر وقت از در جلویی میام بیرون یه عینک آفتابی به چشم دارم و یه شال دور گردنم .
همیشه اینجوری بوده . آدما خوشیاتو بزرگ می بینن.