دیدار معبود
لقمه نانی میخورم شکر خدا را میکنم
من به یاد او شب و روز عشق بازی میکنم
من زیاده کی توانم خواست از معبود خود ؟
او که هادی میشود هر دم برم مقصود خود
او سلامت داده ام دیگر چه خواهم من از او
دوستانی بی ریا اهل وفا دارم از او
شاکری کردن چگونه است بگوید عالمی
من یکی نه که هزاران
... دیدن ادامه ››
بار در روز آن کنم
آن قدر شاکر شوم گوید بمن جانم بس است
من دگر غافل شدم جز تو دگر مخلوق هست
گویمش من جای مخلوقت هزاران شاکرم
گر بمن رخصت دهی جای همه من شاکرم
هر چه شاکر میشوم احساس دینت میکنم
تا ابد دین تو دارم بگو آخر چه کنم ؟
گر رسد روزی که من آرام از دنیا روم
شادم چون یحتمل نایل به دیدارت شوم