در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:57:08
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
عجیب ولی واقعی :
من حجت بقایی در خواب با پرنده ام درددل کردم، در واقعیت مُرد .
دیروز جمعه اتفاق عجیبی برایم افتاد که شدیدا شوکه ام کرد و من متوجه پیام نشده ام.
راستش این چند روز به دلیل مفاسد مالی که آخر سال صورت می گیرد ، حال مساعدی ندارم، چون می دانم ولی کاری نباید کنم، تا خدایی ناکرده به کسی بر نخورد.بگذریم،
پریشب خواب دیدم که پرنده مان آمده در اتاقم و مرا صدا می کند، گفتم، الآن حس صحبت ندارم فردا با هم حرف می زنیم. ولی پرنده ام اصرار کرد و من شروع کردم به درد دل،
تا صبح برایش درد دل کردم، از اداره تا فعالیتهای اجتماعی ام و مشکلات را گفتم ...
دیگر پرنده را ندیدم، راستش اصلا فراموشم شد. عصر جمعه، از کنارش رد شدم، به اهل خانه عصر بخیر گفتم و رفتم که دراز بکشم، بعد از دو یا سه دقیقه ... دیدن ادامه ›› صدای پسرم آمد که بابا پرنده مُردِه ، بلند شدم و دیدم مرده.
نگاهش که کردم، یاد خوابم افتادم، متعجب مانده بودم .
آیا مرا که دیده از ناراحتی سکته کرده .
من که اصلا با این پرنده حرف نمی زدم. مگر آن خواب طولانی .
یا نه همزمانی جالبی اتفاقی افتاده.
هر چی هست ، پیامی دارد که من نمی دانم . . .
من دیگر حتی با حیوانات هم نباید درد دل کنم.
روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه
چوانگتسی (فیلسوف چینی):
دیشب خواب دیدم که پروانه ام و امروز وقتی بیدار شدم سوال برایم پیش آمده که من حقیقتا انسانی هستم که خواب دیدم پروانه ام یا حقیقتا پروانه ای هستم که خواب می بینم ... دیدن ادامه ›› انسانم.


ادگار آلن پو:
All that we see or seem
Is but a dream within a dream.

هر آنچه که می بینیم یا به دیده می رسیم
تنها رویایی ست درون یک رویا.

۸ ساعت پیش
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
رنگینک


الهی مثل بنده غم نگیری
تبسم را تو دست کم نگیری

رها از غصه ها وز عمق بینش
دم دنیای دون محکم نگیری

قرار بیقراری ها قرارت
چو طفلی بونه ایی هردم نگیری

نباشد لرز آهی در گلویت
خش بغض و صدای بم نگیری

نشیند ... دیدن ادامه ›› روی مویت گرد پیری
به صورت چهره ایی درهم نگیری

از آن رنگینه چشمِ نور افکن
به زاری شربت زمزم نگیری

تو ای رنگین کمان این نیست رسمش
سراغی دیگر از شبنم نگیری

به غیر از شنتیا از نوش لعلت
برای دیگری مرهم نگیری

شریکم در غمت چون قبل اما
الهی مثل بنده غم نگیری

مجتبی حیدری(شنتیا)🌹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نام قطعه : امضای انتقالی حکم مرگم بود
- - -
من واژگانم را
در طول زمان
جا گذاشته ام
من از بهشت
با یک هوس کوتاه
بیرون شدم
با آمدنم از بهشت
بر آرامش جان
پا گذاشته ام
بسیار شوق داشتم
از دیدن این جهان جدید
با انتقالم از بهشت
آرامش دل و جان
به ... دیدن ادامه ›› زمان جا گذاشته ام
در این سرای کوچک و زیبا
غریب میان آدمیان منم
بهشت وطن بود و
با آمدنم
آشنایان را جا گذاشته ام
چه سازم از آمدنم
مجبور شدم
بر انتخاب هوس
با انتخاب هوس و
امدن از بهشت
فکر را به گمان
جا گذاشته ام
تمثیل زدم به بهشت
موطن جوانی خود را
آنروز من مردم
وقتی که با چشمان عاشق
امضا نمودم انتقالی را
مجبور بودم
انتقالی سرنوشتم بود
لیکن همین اجبار
بر من به مثل
زنده در گور شدن
کشتن خود با همین
امضای انتقالی بود
- -
حجت بقایی تیرماه۱۳۹۴
گزارش کامل farsnews
۳ روز پیش، پنجشنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
زهله ترک

خدا کام آنکه مایل بوده دادی
به غیرم زندگی آسوده دادی

جسارت بر جسوران توبه کاران
به من یک زهله ی فرسوده دادی

به او ادراک بکری در تامل
مرا ذهنی خیال آلوده دادی

به آنان روی خوش رنگ سپیدی
مگر خاک و گل من دوده دادی؟

همانان که تکبر پیشه کردند
که ... دیدن ادامه ›› با شَه ناخُورَد فالوده دادی

شریعت بر گرسنه می دهد چون
شکم فربه درازش روده دادی

فسرده شنتیا بنوشت و میگفت
قلم در دست من بیهوده دادی

مجتبی حیدری(شنتیا)🌹
۵ روز پیش، سه‌شنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
**سلام**

میرم از این دنیا یه روزی بی گرفتاری
یک لحظه ای غافل بشی تا چشم برداری

دیدی چجوری از قفس پر میکشه زودی
وقتی کنار یک قناری آب می ذاری

خالی میشه دور و برت تا سر بگردونی
هرگز نبوده پیش تو اون سال انگاری

آروم بگیر این لحظه ها دایم نمی مونه
ای نازنین قدری بمون از روی ... دیدن ادامه ›› ناچاری

خسته شدم از تک روی بی همزبونی کاش
گفتم شما تصمیم های مشترک داری

من قول میدم تا همیشه مهربون باشم
اما فقط با غیر تو ، تو خواب و بیداری

گلهای زرد کوچه رو هر روز می بوسم
از خاطراتم می کنم آوار برداری

می خوابم هر شب با صدای جیر جیرکها
از آرزوها می کنم راحت پرستاری

سر می کشم از شیره های کاج تا آخر
یا می کنم اصرار بر هر کار تکراری

چیزی ندارم تا برای اون بمونم باز
یا غصه و غم باشه و یا ترس بیماری

دیگه به فکر باله های خسته خود باش
نه اینکه بال بسته من رو نگهداری
۶ روز پیش، دوشنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سوختن و ساختن



کار تو بر منِ مظلوم ترین، تاختن است
پیش چشمان تو از من، سپر انداختن است

تو به هر عرصه که حاضر شده فاتح بودی
وین بدانند همه عادت من باختن است

ای تو آن شعله چشمان شرورت سوزان
سینه ی تنگ من آماده ی بگداختن ... دیدن ادامه ›› است

گفته بودی که فراموش کنم در طی وقت
وقت و بی وقت خیالم به تو پرداختن است

شنتیا حسرت دیدار تو دارد افسوس
از تو انکار چنین قصه و نشناختن است

حق برای تو بسازد و نسوزی هرگز
سرنوشت من اگر سوختن و ساختن است

مجتبی حیدری(شنتیا)🌹
۱ نفر این را امتیاز داده‌است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
🎶 شما را به یک شب شگفت‌انگیز فلامنکو دعوت می‌کنیم! 🎶

زمان: 2 اسفند ساعت 20:30

مکان : فرهنگسرای نیاوران

این فرصت را از دست ندهید و لحظاتی زیبا را با ما سپری کنید.

ممنون میشم به دوستان خود اطلاع رسانی کنید.

📲 آدرس اینستاگرام و اخبار کنسرت:
@romik.hovanessian

🎟️ لینک تهیه بلیط :
[خرید بلیط از ایران کنسرت]

https://www.iranconcert.com/concert/16864/
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تدریس همیشه برایم مثل مرحم بر تمام  بغض ها و خستگی هایم بود و هست . از دهه ی هشتاد سعادت این را داشتم تا در جایگاه معلم در سنگر علم با بچه ها زندگی کنم .سال ها طول کشید که بیاموزم ؛ آنچه مهم است در مرحله اول حس امنیت و عشق و عزت نفس دانش آموزان است .عشق بدهم تا عشق واقعی را بیاموزم .
کتاب روش تدریس سقراطی مجموعه ای از تجربیات و علمی است که در این سال ها آموختم .
باشد که بیاموزیم تا عاشق بمانیم.

نویسنده :مینا خمیرکار
عنوان :روش تدریس سقراطی
سال ... دیدن ادامه ›› نشر :۱۴۰۰
ناشر :انتشارات گنجور (تهران )
شابک :۹۷۸۶۲۲۷۸۵۴۵۶۵
وضعیت فهرست نویسی :فیپا
یادداشت :کتاب نامه
موضوع :سقراط ۴۶۹_۳۹۹._تعالیم
موضوع اصلی :تدریس اثربخش
موضوع انتقادی :تفکر انتقادی
موضوع نقد:پرسشگری
رده بندی کنگره BL۷۲
شماره کتاب‌شناسی ملی :۸۴۹۹۶۲۲
https://www.instagram.com/p/DA_BoJ8JcNYy71MgFsdwD5IAkS6wtBkRZqANNQ0/?igsh=MTc4MmM1YmI2Ng==
۱ نفر این را امتیاز داده‌است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
زمستون بی بارون:
زمستونِ بی بارون
نمیشه نباشی حیرون
ببار ای نم نم بارون
که‌ من بیام بشم آروم
دلم خیلی برات تنگه
بیا میخوام بشم آروم
یادِ غروبِ سردِ بارونی بخیر
دوتایی تو خیابونا قدم زدیم
حالا نشستم پشت یک پنجره ای
که قطره های بارونو نمیشه دید
تو هستی... :
تو هستی تمام بودُ نبودم
تو هستی تمام جون و وجودم
تو هستی دگر این دلم تنگ یار نیست
تو هستی و این دل بی قرار نیست
تو در آفرینش مرا یاد کردی
تو در این هیاهو پیدام کردی
تو در این میان همه آدم پست
مرا با اشاره مثل خود پاک کردی.....


amir_yaminiorginal اینستاگرام
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تیوال hojihonatmr// به گزارش ویرانیوز به نقل از پایگاه حامیان مشاور تحقیق و توسعه // رویای شقایق از مجموعه دفتر شعر شقایق از سروده های حجت بقایی در پایگاه ادبی شعرنو منتشر شد. لطفا با نقد و نظرات خود ما را در بهتر شدنمان همراهی نمایید.


یک زمانی در سر هر کوچه ای
در کنار جاده ها
در پس هر خانه ای
هر کجا خاک ... دیدن ادامه ›› در کنار آب بود
یک شقایق بود و
بعد هم شقایقها به ما
سر می زدند

--------------------------------
جهت مطالعه متن کامل به پایگاه ادبی شعرنو دفتر شعر شقایق مراجعه نمایید ...
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
قفس را دوست دارم
اگر میله هایش بازوانت باشند
و سوختن را
اگر اخگرانش لبانت.
۱ نفر این را امتیاز داده‌است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
و تو آرزو هستی
یک آرزوی دنباله دار
مشعل را خاموش کن
به دنبالت می آیم
می بینم
می گردم
نور تاریکت را
می آیم
و تو را در آغوشم رشد می دهم
تو را با اشک هایم در می آمیزم
و به تو می گویم
آرزو
یک آرزوی دنباله دار
همان آرزویی که
در ترویج تنهایی ام دنباله دار می شد

از کتاب مه آوا


# سارارضایی
#سایه

۱ نفر این را امتیاز داده‌است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دودی بر آسمان
از کلبه ای متروکه در جنگل
خاطراتش را زنده می کند غریبه ای.
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مانده ام درس وفا را زِ که آموخته ای
که چنین بی دل و بی رحم و جفاکار شدی
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آقای "بشدار سامی" (به کُردی: بەشدار سامی)، شاعر و فتوگرافیست کُرد در سال ۱۹۸۴ دیده به جهان گشود.
وی تاکنون سه کتاب شعر چاپ و منتشر کرده است:
- فردا روزی‌ دیگر است
- رفتم، بخاطر عزیزان درگذشته
- امروز شنبه‌ست اگر هیچ اتفاقی نیافتد

■□■


(۱)
[فراموش نشدنی]
در میان این جماعت تنها کسی که نتوانم به فراموشی بسپارمش، تویی!
تویی که باید در سفر همراهم باشی،
تویی که باید ... دیدن ادامه ›› در خواب و رویاهایم حاضر باشی،
تویی که باید در رختخوابم آرام بگیری،
زنان دیگر، سهم مردهای دیگرند
...
شب‌های گرم تابستان
وقتی ستاره‌ها را تماشا می‌کنم
به یاد معشوقه‌‌ام می‌افتم
سهم من تویی،
زنان دیگر، سهم مردهای دیگرند
تویی که هر روز پنج‌هزار مرتبه می‌گویمت:
-- دوستت دارم!



(۲)
[از گل می‌ترسم]
از شب می‌ترسم، از بی‌خوابی، از سکوت، از صدا
از نوشیدن آب می‌ترسم،
از تنهایی خوابیدن در تختخوابم،
از خاطرات،
از امروزی که تو در آن قدم نگذاری
...
از شب می‌ترسم، از بی‌خوابی، از سکوت، از صدا
از تاریکی، از بر افروختن چراغ و
از تنهایی خوابیدن در تختخوابم.
از عشق می‌ترسم
از قدم‌هایی که از من دور می‌شوند
از بازنگشتن می‌ترسم
از خاطرات، از بی‌خوابی،
از موسیقی، از شب
از دوست داشتن می‌ترسم.
من تنهایم،
تنهای تنها، که حتا از گل هم می‌ترسم.



(۳)
[غروبی در اربیل]
دست در جیب پالتویم،
در جاده‌ها
جاده‌ای دور و دراز قدم می‌زدم.
زمستان،
باران،
و سرما بود.
دست‌هایم در جیبم می‌لرزید
آتشی نبود که خودم را با آن گرم کنم.
دست در جیب پالتویم،
در جاده‌ها
جاده‌ای دور و دراز قدم می‌زدم.
می‌رفتم و
کسی از من بی‌کس‌تر در آن کوی و برزن نبود.



(۴)
[سنگر]
یکی، به مادرش می‌اندیشید و
و چشم بر هم می‌گذاشت،
تا گیسوانش را به خاطر بیاورد.
یکی به فکر همسرش بود با تمام ناسازگاری‌هایش،
یکی به احشامش، که هر غروب از هوار بر می‌گشتند،
یکی به شهرش فکر می‌کرد،
شهری با تمام مرد‌های نامردش...
یوی به فکر خوراکی‌های خوشمزه‌ی خانه‌اش بود و
یکی‌شان گریه‌اش گرفته بود،
که خاله‌اش مرده بود و نمی‌توانست در مجلس ختمش حاضر شود
چند نفری‌ هم به یاد فرزندانشان افتاده بودند
پیش از آن‌که کشته شوند،
سربازهای پناه گرفته در سنگر.



(۵)
محمد امین خیلی ناراحت بود
عباس آقا هم خیلی ناراحت بود
محمد امین گفت: عباس آقا چرا ناراحتی؟!
عباس آقا گفت: محمد امین تو چرا ناراحتی؟!
محمد امین با دلخوری سری تکان داد
عباس آقا هم با ناراحتی سری تکان داد
محمد امین گفت: عباس آقا خیلی ناراحتم!
عباس آقا هم گفت: محمد امین من هم خیلی ناراحتم!
محمد امین از دق عباس آقا، عصبانی شد و فحشی به ملای محله داد.
عباس آقا هم از دق محمد امین، خشمگین شد، ولی هیچ فحشی به ملای محله نداد.
محمد امین سیگاری آتش کرد.
عباس آقا هم سیگاری روشن کرد.
محمد امین گفت: عباس آقا! مگر تو منی؟!
عباس آقا گفت: نه! پس تو منی؟!
محمد امین، مشتی به صورت عباس آقا زد.
عباس آقا هم، مشتی زیر چشم محمد امین کوباند.
محمد امین، موهای عباس آقا را کشید.
عباس آقا هم، موهای محمد امین را کشید.
محمد امین، زیر گریه زد و گفت: عباس آقا! بیا یکی را پیدا کنیم، که ما را آشتی دهد.
عباس آقا هم، گریست و گفت: محمد امین، بیا یکی را پیدا کنیم، که ما را آشتی دهد.
اکنون، محمد امین دنبال کسی‌ست که او را با عباس آقای آشتی دهد.
عباس آقا هم دنبال کسی‌ست که او را با محمد امین دوست کند.



شعر: #بشدار_سامی
ترجمه: #زانا_کوردستانی
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ترانه کارگرم منتشر شد

به گزارش خبرنگار ویرگول ادبیات ، ترانه کارگرم در پایگاه ادبی شعر نو منتشر شد.این ترانه سروده حجت بقایی است. و در کارگاه ترانه سروده شده که به همراه دو شعر قدیمی با موضوع پیامبران در هفته جاری در رسانه ها منتشر شد. #ترانه_کارگر
#شعر_فارسی
#حجت_بقایی
#ترانه_ایرانی
#ادبیات_فارسی
#شاعر_ایرانی
#شعر_نو
#ترانه_کارگرم
/ خبرنگار : فرید ساداتی
https://shereno.com/80473/72468/674548.html
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آقای "امیر امین" (به کُردی: ئەمیر ئەمین) شاعر، نویسنده، بازیگر تئاتر و پیشمرگه‌ی کُرد، زاده‌ی سال ۱۹۸۷ میلادی در شهرستان سید صادق استان سلیمانیه است.
از این هنرمند هنردان، تاکنون کتاب "من و تو چرا به دنیا آمدیم؟!" چاپ و منتشر شده است.
وی مسئول خانه‌ی روشنفکری ولی دیوانه، عضو کانون سوادآموزی تارا و... است و تاکنون در جشنواره‌های مختلفی صاحب عنوان و مقام شده که برخی از آنها به قرار زیر است:
- رتبه‌ی نخست و سوم بخش شعر جشنواره‌ی گل‌عنبر
- رتبه‌ی نخست بخش شعر جشنواره‌ی گل انار
- رتبه‌ی نخست جشنواره‌ی جوانان تانجه‌رو
- برگزیده‌ی جشنواره‌ی شعر نالی
- رتبه‌ی دوم جشنواره‌ی شعر هایما
- رتبه‌ی دوم جشنواره‌ی شعر گلاویژ
و...

■◇■

(۱)
بیابانی لایزع ... دیدن ادامه ›› است،
گیسوانت را افشان می‌کنی بر رویش،
جنگلی پر درخت می‌شود،
شانه‌هایت.


(۲)
به آغوشت می‌آیم،
غرق محبت‌اش کن،
هنوز نوزادی نورسیده است،
دل من.


گردآوری و نگارش و ترجمه‌ی اشعار:
#زانا_کوردستانی
۱ نفر این را امتیاز داده‌است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
استاد "امید شیخ کریم" (به کُردی: ئومێد شیخ کریم) مشهور به "شیخ امید" شاعر کُرد زبان، زاده‌ی ۸ ژوئیه ۱۹۶۲ میلادی در سلیمانیه است.

◇■◇


(۱)
از دور به نظاره‌ام منشین،
چرا که فقط نوری کم سو از من خواهی دید.
ستاره‌ها هم
روشنایی خویش را دارند،
ولی اندازه‌ی شمعی پیکرم را گرم نخواهند کرد.
از غربت برایم ... دیدن ادامه ›› نامه‌هایت را نفرست،
درست است که نامه‌هایت چشم روشنای من هستند،
اما اندازه‌ی به آغوش کشیدنت،
غم‌هایم را نمی‌زدایند...


(۲)
امشب که نزد تو آمدم،
نمی‌خواهم که قهوه‌ای گرم برایم بیاوری
احساس داغت را به من ببخشای،
تا که گرمم شود.
نمی‌گویم که چایی شیرین برایم بریزی،
نگاه عسلینت را،
در نگاه گرفته‌ام بریز،
تا که سرحال و بشاش شوم.
در گوش جانم،
لبخند سحرانگیزت را بزن،
تا انگبین شعر شود،
تا مرهم زخمم شود،
و لبخند، غم‌هایم را بزداید...


(۳)
روزگاری می‌گفتندم:
چرا چنین ساکتی؟!
اگر اینچنین ساکت باشی و حرفی نزنی،
به تو مشکوک خواهند شد و سرت را بر باد خواهی داد!
روزی دیگر گفتنم:
خفه شو!
اگر چنین وراجی کنی و ساکت نشوی،
زبانت را از حلقومت بیرون می‌کشند
و زبان سرخت، سر سبزت را بر باد خواهد داد.


(۴)
می‌گویند: اعتیاد بلایی‌ست خانمان‌سوز!
مرگ‌آور است،
هیچ‌کس توان خلاصی از آن را نیست.
هرکس به هر طریقی مبتلا شده است،
مرده است...
یکی با مزه‌اش،
یکی با رنگش،
یکی با بویش،
من هم با تو...


شعر: #امید_شیخ_کریم
ترجمه: #زانا_کوردستانی
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پری از پرنده ای
و شعری از من ماندنی شد
نه پرنده ای ماند و نه من.
۱ نفر این را امتیاز داده‌است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید