در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | حامد امیدی درباره نمایش یرما: اجرای سومی که دیدم : یرما 30 خرداد نمایشنامه را از قبل خونده بودم و م
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:27:58
حامد امیدی (aragorn)
درباره نمایش یرما i
اجرای سومی که دیدم : یرما 30 خرداد
نمایشنامه را از قبل خونده بودم و میدونستم با یک نمادگرایی بیش از اندازه بنا به مقتضیات زمان نگراش نمایشنامه توسط لورکا خان روبرو هستم
در کل نمایش خوبی بود اما اگر نمایشنامه را از قبل نخونده باشی ارتباط گرفتن با اجرا بسی سخت خواهد بود اون هم بر میگرده به اصل نمایشنامه و ایرادی بر کار گروه نیست
اغراق های بیش از اندازه نقش یرما ( مخصوصا قدمهای محکم برداشتنش ) کمی تو ذوق میزد اما در نهایت تونست مفهومشو برسونه با این جور اغراق؛ ولی نمیدونم چه جوری اما میتونستند به روشی ادراکی تر اون روح حیاتی که در اول نمایش در یرما وجود داشت را به مخاطب انتقال بده
نقش خوان بیش تر از این که خودخواه و یا ظالم نمود کنه مظلوم بود یعنی اون خشونت و تحکمی که می بایست نقش داشته باشه نه تو لحن نه تو حرکات و نه تو چهره بازیگر نقش، در هیچکدام نبود چون باید به جایی برسی که کشتن خوان توسط یرما را بتونی درک کنی اما توی اجرا من به همچین نقطه ای نرسیدم .
مابقی نقشها که حول این دو بودن کم و بیش خوب و بد داشتن از نقش اون دو تا زن کولی که به نظرم خیلی تصنعی در اومده بودن تا نقش املیا که به نظرم انتخاب عالی و اجرای عالی تر بازیگرش به اون بخش از نمایش که با یرما بازی میکرد خیلی کمک کرد و اون تفکر بچگانه و فرار از بچه دار شدن که همان فرار نسل ... دیدن ادامه ›› جوان از تفکر بود رو خوب نشون داد به همراه اون شیطنتها که حاکی از انرژی فوق العاده زیاد که در حال از بین رفتنه که مکمل اجرای اون بخش هم اونجایی بود که یرما بعد از افت و خیزی که با هم داشتن املیا را بغل میکنه و میگه "واقعا که بچه یی" که فوق العاده خوب دراومده بود
اون بخش که لب آب لباس می شستن واقعا عالی بود نمیدونم چرا اون بخش من کلا خندم گرفته بود. به خانم جمالی حق میدم آنچنان توصیفی بکنن از اون بخش واقعا لذت بردم از اون بخش کار و اون دو تا خواهر شوهرا که عجب ابتکار ساده ای به خرج داده بود دکتر رفیعی برای نمایش دو زن خشک و عبوس

در کل نمایش خوبی بود اما عالی نبود از نظر من، انتظار داشتم فریاد لورکا را از گلوی دکتر رفیعی بشنوم و ببینم آنچه آن موقع لورکا فریاد کشید و مانندش را در این زمان ما میکشیم به روز شده دکتر رفیعی فریاد کشیده باشد اما شاید گوش های ما خیلی سنگین شده و خودمان خبر نداریم
پس فکر کنم فقط گوشای من سنگین شده :( :)
۰۳ تیر ۱۳۹۲
:))))) منم متوجه منظورتون شدم آقا حامد :) مزاحی بیش نبود و شوخی کردم.;)) واسه همین بعدش ازتون تشکر کردم و گفتم که مرسی که حسّم رو درک کردید.:))
این توضیحات فورمولیکِ مَتمَتیک وارانه تون در این باب احوالات یرما و خوان خان (با اینکه خودم هیچی از فرمولای ریاضی سرم نمیشه) بس جالب بود تحلیلاتتون. :) بازم مرسی.
۰۴ تیر ۱۳۹۲
@ حامد امیدی: آقا منم که خودم رسماً از شاگردای کلاس های آغازین تیوالم و بسیار بهره می برم از نظرات دوستان. با نظرت درباره ی سینما و تئاترم موافقم کاملاً و جالب بود. بازم دَمِ شما گرم
۰۵ تیر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید