امروز(جمعه 7 تیرماه) تا قبل از اینکه برم سر تمرین نمایشنامه خوانی " کوپن" همش به نیت خیر اجرای این نمایشنامه خوانی فکر می کردم و اصلا به متن، کارگردانی و بازیگرها فکر نمی کردم ولی بعد از اینکه تمرین رو دیدم و با نمایشنامه آشنا شدم همه چیر برام عوض شد و حالا فکرم مشغول دیالوگ هایی شده که خیلی برام تاثیر گذار بود. حالا بیشتر از اینکه به خیر بودن و هدف نیک اجرای این نمایشنامه خوانی فکر کنم ، به خودم و تمام لحظاتی که به من فرصت میدن تا نفس بکشم و زندگی کنم فکر می کنم و بیشتر متقاعد شدم که یه اثر هنری چقدر می تونه تاثیر گذار باشه. دلم می خواد به خاطر این اتفاقی که در من افتاد از خانم سپیده خمسه نژاد و جواد روشن همچنین تمام گروه (فهیمه امن زاده ، مسعود میر طاهری ، خیام وقار کاشانی ، رویا بختیاری ، سایان فرخی و....) که دارن تلاش می کنند تا این کار را به بهترین شکل اجرا کنند سپاسگزار باشم.
و حالا می خوام ازتون دعوت کنم که به دیدن این اجرا بیائید تا در کنار مشارکت در یک امر خیر (عواید فروش این اجرا به بنیاد خیره برکت و برای حمایت از زنان بی سرپرست نعلق خواهد گرفت) کمی با خودتون خلوت کنید و به این سوال فکر کنید که اگر زندگی کردن کوپنی می شد حق شما برای زندگی کردن چند روز در ماه بود ؟