«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
من اجرای صحنه ای این کار رو در تماشاخانه سنگلج دیده بودم و لذت بردم. نمایش خوبی بود با بازی های جذاب. چه خوب که فیلم تئاتر اون اجرا منتشر شده.
امشب و در شب افتتاحیه، این نمایش رو دیدم و لذت بردم. خسته نباشید به همه گروه. یه نمایش کمدی با بازی ها و کارگردانی خوب که هم حرفی برای گفتن داشت و هم مفرح و لذت بخش بود.
برنامه خیلی خوبیه به نظر من همه هنر مندان و علاقه مندان تاتر خوبه که از هنرمندان بیمار خصوصا بیمارانی که در تامین هزینه های درمانی دچار مشکل هستند حمایت کنند.
با سلام و خسته نباشید
این کار نویسنده نداره؟ نه در بروشور و نه در سایت هیچ اسمی از نویسنده نیست؟ و در یادداشت سایت نوشته شده که این اثر بازنوسی شد و... خوب از روی چی بازنویسی شده؟
در خصوص مسائل فنی هم با کمال احترام باید عرض کنم شاهد یک اجرای بسیار ضعیف بودم و کار در سطح اجراهای کلاسی بود یعنی حتی نمی تونم بگم دانشگاهی. همچنین به نظر من اجرای چنین کارهایی که مخاطب خاص دارند در یک فرهنگسرا کار بسیار اشتباهیه چون نه تنها باعث دعوت مردم به تئاتر نمیشه بلکه واکنش منفی ایجاد میکنه.
به نظرم یکی از نمایش های بدی بود که از اول امسال دیدم و به شدت کلافم می کرد. کلافه گی نه به خاطر جنس کار و اینکه دوستانی بگن اصلا هدف این نمایش همین بود بلکه کلافگی برای دیدن یک نمایش ضعیف. به نظرم کل حرف متن در همون قطعه پایانی که با صدای اشکان خطیبی پخش شد خلاصه می شد و در واقع اون مانیفست کار بود که بسیار گل درشت ارائه شد. ( البته به لحاظ شکل نوشتار خوب و بسیار خوب نیز توسط آقای خطیبی خوانده و اجرا شده بود) بازی های بسیار ضعیف و ناشیانه بود. یک آشفتگی در کل کار حس میشد که کاملا فنی بود و انگار آقای کوشک جلالی بعد از اجرای رابینسون کروزو در حوزه هنری و سیستم گرون هلم در نیاوران دیگه حوصله و تمکز کافی برای کار کردن نداشته و اصلا نمی فهمم وقتی فرصت و تمکز کافی نیست چه اصراری وبر کار کردن وجود داره. رفت و آمد نور در زمانی که قرار است گذشت زمان را نشان دهد بسیار مبتدی. پروژکتوری که از بالا به پایین می آید و بازیگر مرد با ان نور پردزای می کند بدون دلیل و منطق بود. اصلا چرا باید صدای پلیس به یان شکل تصنعی پخش می شد؟ و از طرفی صدای همسایه معترضی که اصلا وجود نداشت و تنها بازیگران وانمود می کردن کسی اعتراض دارد و.... در کل کاری بدون باور و منطق و کاملا روی اعصاب بود. به یقین در میان کارهای جشنواره دانشگاهی و حتی در شهرستان ها کارهای به مراتب بهتری وجود داره و این کار در حد کارهای کلاسی در دانشگاه بود. تازه اخر نمایش هم فهمیدم اقای کارگردان به کشورشان (آلمان) رفتند و ما را با این اثر هنری تنها گذاشته اند.اصلا درک نمی کنم که یک کارگردان دو نمایش در حال اجرا رو به امان خدا رها کنه و بره. تئاتر هنر زنده است و به نظر من هیچگاه بعد از آغاز اجرا تمام نمیشه بلکه تازه فصل جدیدی از فرایند تولید شروع میشه و یک کارگردان باید همواره در برخورد اثرش با مخاطب کار را رصد کند و در صورت لزوم تغییر ایجاد کند.
خسته نباشید جانانه به یاسر خاسب و گروه خوبش که با جان و دل کار می کنند. خوب یکارهای یاسر خاسب اینه که معلومه با تمام عشق و وجودش کار میکنه و این انرژی به مخاطب منتقل میشه. و اینکه اگر نگیم در این نوع کار یاسر خاسب تکه ولی حتما یکی از بهترین هاست. برای یاسر خاسب بهترین ها رو آرزو می کنم و امیدوارم در ادامه این مسیر موفق باشه. دیدن این نمایش خاطره خوبی در ذهن خواهد گذاشت. پیشنهاد می کنم این فرصت رو از دست ندهید.
طراحی صحنه به نظرم می تونست خیلی بهتر باشه و در مورد بازی و شخصیت ها خیلی با نقش آقاجون ارتباط برقرار نکردم ولی معدل بازی ها خوب بود. در مجموع می تونم بگم فضا و اتمسفر کار رو دوست داشتم و از دیدن این نمایش راضیم. دیدن این کار خالی از لطف نیست. خسته نباشید.
در کل متن ویژگی های خوبی داشت و ایده خیلی خوبیو به نظرم از عنصر بازی خوب استفاده شده بود ولی کارگردانی رو خیلی دوست نداشتم همچنین طراحی صحنه رو. ظاهرا آقای کوشک جلالی به صحنه های خالی و استفاده کم از لوازم صحنه و دکور علاقه دارن و میشه رو از روی کارهای قبلیشون دید ولی در این کار به نظرم جای یک نگاه زیباشناسانه در طراحی صحنه خالی بود. مهم شلوغ بودن و حجیم بودن دکور نیست ولی عنصر کارآمدی و زیبایی شناسی در طراحی صحنه خیلی مهمه که به نظرم در این کار بیشتر خواسته بودند دکور زیاد گرون در نیاد و مسائل اقتصادی به ظاهر نقش داشته که خوب نیست. نکته دیگه اینکه اگر آخر کار این طور تمام نمیشد یعنی اینکه بفهمیم باز هم بازی دیگه ای بوده شاید خستگی به تن می موند و این بده. چون قرار نیست توی تئاتر و حتی سینما به مخاطب بگیم صبر کن آخرش خیلی خوب میشه! تماشاگر دلیلی نداره که تا آخر بخواهد با کار بمونه. یعنی باید همواره تماشاگر رو جلب کرد و مشتاق برای دنبال کردن کار. در صورتی که حداقل برای من این کار اینجوری نبود و چند بار در طول کار خسته شدم و به اطرافم نگاه می کردم. بازی ها در کل معدل قابل قبولی داشت ولی خیلی چشم گیر نبود و باز هم به نظرم به کارگردان بر می گرده چون این بازیگرها قبلا توانایی های خودشون رو در صحنه نشون دادن و به نظرم میتونستن خیلی بهتر باشن. البته با احترام به آقای رستمی که خیلی سابقه صحنه ای نداره بیشتر منظورم سه بازیگر دیگه کار بود. و در این میان بازی سینا رازانی رو بیشتر دوست داشتم و البته رضا مولایی هم لحظه های خوبی داشت. در مجموع انتظار بیشتری داشتم.
شخصا توقع خیلی بیشتری از آقای رضایی راد و افشین هاشمی داشتم. بعد از چند سال دوری آقای رضایی راد از صحنه تئاتر با اشتیاق به دیدن این کار رفتم ولی ضمن احترام به نظرم اصلا آنچه دیدم تئاتر نبود.
امروز(جمعه 7 تیرماه) تا قبل از اینکه برم سر تمرین نمایشنامه خوانی " کوپن" همش به نیت خیر اجرای این نمایشنامه خوانی فکر می کردم و اصلا به متن، کارگردانی و بازیگرها فکر نمی کردم ولی بعد از اینکه تمرین رو دیدم و با نمایشنامه آشنا شدم همه چیر برام عوض شد و حالا فکرم مشغول دیالوگ هایی شده که خیلی برام تاثیر گذار بود. حالا بیشتر از اینکه به خیر بودن و هدف نیک اجرای این نمایشنامه خوانی فکر کنم ، به خودم و تمام لحظاتی که به من فرصت میدن تا نفس بکشم و زندگی کنم فکر می کنم و بیشتر متقاعد شدم که یه اثر هنری چقدر می تونه تاثیر گذار باشه. دلم می خواد به خاطر این اتفاقی که در من افتاد از خانم سپیده خمسه نژاد و جواد روشن همچنین تمام گروه (فهیمه امن زاده ، مسعود میر طاهری ، خیام وقار کاشانی ، رویا بختیاری ، سایان فرخی و....) که دارن تلاش می کنند تا این کار را به بهترین شکل اجرا کنند سپاسگزار باشم.
و حالا می خوام ازتون دعوت کنم که به دیدن این اجرا بیائید تا در کنار مشارکت در یک امر خیر (عواید فروش این اجرا به بنیاد خیره برکت و برای حمایت از زنان بی سرپرست نعلق خواهد گرفت) کمی با خودتون خلوت کنید و به این سوال فکر کنید که اگر زندگی کردن کوپنی می شد حق شما برای زندگی کردن چند روز در ماه بود ؟