«کلاس پنجم که بودم پسر درشت
هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای
من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود ،آن هم به
سه دلیل ؛ اول آنکه کچل بود، دوم اینکه سیگار می
کشید و سوم - که از همه تهوع آور بود- اینکه در
آن سن و سال، زن داشت. !... چند سالی گذشت
یک روز که با همسرم ازخیابان می گذشتیم ،آن
پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه
خودم زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده
بودم.
دکتر شریعتی.