در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آرش روستائیان | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:26:39
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
بار دیگر دیدمش
احساس کوه یخی را داشتم که دیروزها کوهی بود و این روزها در حال آب شدن
کاش می شود
مثل سابق
در اقیانوس وجود "او" آب می شدم
بار دیگر دیدمش
در عجبم چه ساده چشم ها بسته بودم
و نمی دانستم به هوای اقیانوس
آرام آرام
در مرداب وجودش غرق می شوم
۰۳ مهر ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیگر یارای گرفتن قلم در دستانم نیست
شدید می لرزد !
دکتر ها به این حالت می گویند " پارکینسون " !
و هیچ کس نمی دانست
که حتی تصور نبودن تو ، لرزه بر اندام من می انداخت
تنها برنامه ای که تکرارش آرزوی من است ، پخش زنده ی نگاه توست
چقدر قشنگ.
۳۱ شهریور ۱۳۸۹
چشم احسان جان ، معاون عزیز !
۰۱ مهر ۱۳۸۹
گفتم:اگر چشم هایش در پی چشمانم نباشند چه؟
گفتند: چشمهایت را در چشمانش قفل کن ...
من نیز چنین کردم ولی تو چشم به آسمان دوختی و گفتی : خدایا چشمانش را از من بگیر...
۰۱ مهر ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دلم امشب چنان خون شد
که دور از وادی عشق و غزل بیچاره مجنون شد
دگر هیچش نماند از دل
همه پر پر شد و چون لاله گلگون شد
چکید اشکی...
همه جغرافیای صورتم خون شد
به یکباره جهان در پیش چشمم
خوار و پست و کوچک و
همچون دلی از سینه بیرون شد
نمی خواهم من امشب را
چرایش را نمیدانم
فقط ای دوست آری با تو ام ای دوست
بیا مردی کن و از من نپرس امشب چرا
یکباره این دل
پر از اشک و غم و ناله
چو مجنون شد...
به تنهایی خود عادت کرده بودم،
آمدی،
در کنارم نشستی و چه خوب غبار تنهایی را از دلم زدودی .
دانه های امید را در شوره زار دلم کاشتی !
چه حیف ،
چه حیف که بر خواستی و رفتی
ولی ندیدی که آن دانه های امید که داشتند سبز می شدنددر زیر قدمهایت ، همه مردند !
و من این بار ، با غم جوانه های مرده باید
به تنهایی خود عادت کنم !
چه تلخ :-((تلخ تر اینه که از تنهایی بیزار باشی ولی به اون محکومت کنن...
۳۱ شهریور ۱۳۸۹
آقا محمود ، نظر شما محترم
کعبه جان عزیز ، چه بگویم که نا گفتنش بهتر است !
۳۱ شهریور ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمی دانم ، نمی دانم چرا
ولی باز هم به جرم عاشقی
می خواهند مرا به دار تنهایی بیاویزند
حال معنی این جمله را می فهمم که می گفت :
" من تو را دوست دارم ، تو دیگری را و دیگری ما را ،
و همه ما تنهاییم ! "
سلام دوستان
من رزرو امروزم رو برای تئاتر "بچه های خانم آغا" لغو کردم.هر کس دوست داره بره رزرو کنه!
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آن زمان که به خدا نزدیکتر بودم
در بالای صخره ها
فهمیدم که چقدر دوست می دارمش !
واعظی پرسید از فرزند خویش
هیچ می دانی مسلمانی به چیست

صدق و بی آزاری و خدمت به خلق
هم عبادت ، هم کلید بندگیست

گفت زین معیار اندر شهر ما
یک مسلمان هست آن هم ارمنیست !


"ناشناس"
وقتی به عدالت فکر می‌کنم
سوسکی وارونه هستم که به آسمان لگد می‌زنم.

وقتی به محیط زیست فکر می‌کنم
پشه‌ای هستم ، چسبیده به تارهای عنکبوت.

وقتی به حقوق بشر فکر می‌کنم
خرمگسی هستم ،گرفتار در فاصله‌ی باریک دو شیشه‌ی پنجره‌ای دو جداره.

وقتی به تو فکر می‌کنم
مورچه‌ی پرداری هستم، شناور بر کاسه‌ای آب، زیر نور چراغ.

من فکر می‌کنم
حشرات منقرض نمی‌شوند، پس هستم !


(هدیه سعادت)
خوش آمدید!

***از طرف دیوارنشینان تئاترشهر***
۲۰ مرداد ۱۳۸۹
فقط یه تیم بود که من توی ترکیب اصلیش جا داشتم اونم منحل شد :(
۲۱ مرداد ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید