اهالی پشت صحنه تیوال سلام
چند وقتی بود که بنا به دلایلی کاملا شخصی که چندان ارتباطی به تیوال و کاربرانش نداشت ترجیح داده بودم که در این فضا چیزی ننویسم. اما در تمام این مدت دورادور خواننده مطالب بودم. متأسفانه در خصوص این نمایش مسائلی پیش آمد که به هیچ روی زیبنده محیط تیوال نبود. نمیخواهم اینجا به دنبال مقصر بگردم که نه صلاحیتی دارم و نه اجازهای. اما اقدام حضرتعالی در حذف مطالب و پروفایل بانو محمدی مرا واداشت که چند کلمهای صرفا برای ثبت در اینجا بنویسم:
1. در تاریخ 4 ساله دیوار و در ادامهاش تیوال، این نخستین باری نیست در خصوص یک نمایش چنین جوهای نامناسبی ایجاد میشود. تجربه بنده حقیر از چند سال مداوم خوانش دیوار و بعد تیوال این است که این چنین جوهایی عمدتا" وقتی ایجاد میشود که دستاندرکاران نمایش یا طرفداران متعصب آن به جانبداری یکطرفه از اثر میپردازند و با ادبیاتی نامناسب سعی در کوبیدن و تخریب نظرات منفی دارند. به طور کلی برنتابیدن انتقاد و نظرات منفی عمدهترین دلیل ایجاد چنین جوهایی است. نظایر چنین جوهایی را چندی پیش در خصوص نمایش «باغبان مرگ» هم شاهد بودیم. در چنین جوهایی عمدتا" افرادی که تا کنون هیچ نظر یا کامنتی در خصوص هیچ اثر دیگری گذاشتهاند، ناگهان، اتفاقی و بطور گروهی پدیدار میشوند و دست به توهین و تخریب نظر مخالف و تعریف و تمجیدهای یکجانبه میزنند. دست بر قضا آتش
... دیدن ادامه ››
همین عزیزان از همه تندتر و دم شمشیرشان از باقی برندهتر است.
2. ناگفته پیداست که در خصوص هر اثر هنری تفاوت سلایق و نگاههای گوناگون زاینده نظرات مختلف و بعضا متناقضی است. این مطلب در خصوص بزرگترین آثار هنری تاریخ هم صدق میکند. باز تجربه من نشان میدهد چنانچه برخورد دفعی، قهری و احساسی با آن دست نظرات منفی (حتی نظراتی که شاید توهینآمیز به نظر برسند) انجام نشود، در نهایت آن نظر منفی تنها بصورت یک نظر شخصی باقی خواهد ماند و دیگر-آنچنان که اینجا شاهدش بودیم-تبدیل به یک جریان نخواهد شد. برای مثال خود من چندی پیش در خصوص یکی از نمایشها نظری به شدت منفی و شاید حتی توهینآمیز (به مراتب منفیتر از نظر بانو محمدی) اینجا نوشته بودم، اما به دلیل عدم وجود برخوردهایی از آن دست که عرض کردم، آن نظر به تدریج فراموش شد و چنین عواقبی نه برای من و نه برای سایر کاربران این سایت به دنبال نداشت.
3. اگر ما اثری خلق میکنیم و داعیهدار هنر و هنرمند بودن هستیم، پس باید تجمل و ظرفیت شنیدن نظرات منفی و چه بسا توهینآمیز را هم در قبال اثر خود در خود بوجود آوریم (هرچند که به شخصه به هیچ وجه نظر بانو محمدی را توهینآمیز نمیدانم). کم نبودند فیلمهایی از کارگردانان بزرگ جهان که هنگام نمایش در سالن نمایش مهمترین جشنوارهها، آنهم توسط برجستهترین منتقدین جهان «بو» یا هو شدهاند. فونتریه، مالیک، پازولینی، تنها چند تن از این کارگردانان هستند. کم نبودند پرفرومنسهایی که در هنگام اجرا با توهین همه جانبه تماشاچیان نسبت به اثر و هنرمند روبرو شدهاند. اما گمان نمیکنم آنها بعد از چنین رفتارهایی دست به پاسخگویی، نیش و کنایه زدن و توهین برآمده باشند. یا حداقل مطمئنم که از منتقدین تقاضای شماره حساب نکردهاند!
4. در چند وقت اخیر این بار دوم است که شما جناب همیاری بصورت ملموس وارد عرصه میشوید تا شرایط را آرام کنید و در کمال تأسف در هر دو بار هم آگاهانه یا ناآگاهانه (دوستتر دارم تا به واژه آخر تکیه کنم) برخوردی قهری و یکطرفه را در پیش گرفتهاید. در نوبت قبل نظرات منفی کاربرانی مثل پیام طامه، بهرنگ و... را پاک کردید و در این نوبت پروفایل و مجموعه نظرات بانو محمدی. در هر دو بار هم در دفاع از صاحب اثر. اینجا هم شما بی آنکه تذکری هر چند مختصر به طرف دیگر دعوا داده باشید ( که تقصیر ایشان نیز از قضا کم نیست، هیچ هم کم نیست) اقدام به حذف مطالب یکی از قدیمیترین اعضای این مجموعه کردهاید. باز تأکید میکنم که قصد من اینجا به هی وجه شناخت مقصر و علتیابی نیست، اما به گمانم این رفتار شما شائبههایی شدید را در ذهن من و امثال من در خصوص بیطرفی حضرتتان وارد میکند. قبلا جایی گفتم که «صدایی هم اگر شنیدید، صدای ترک خوردن بود، ترکهای عمیق...». اینبار هم همین را میگویم. دوست ندارم این ترکها در نهایت درهای شوند.
5. حتی اگر تصمیم به حذف موقتی نظری گرفتهاید (که به شدت آن را مذموم و غیر قابل توجیه میدانم)، پاک کردن تمامی نظرات و کامنتهای یک کاربر توهین مستقیم به آن کاربر و همچنین به همه آن کسانی است که آن نظرات را خوانده بودند، دوست داشتند یا در خصوص آن چیزکی نوشته بودند. این اقدام شما بی شباهت به نظر اخیر جناب شمقدری در خصوص جمع کردن تمامی فیلم های محسن مخملباف از آرشیو سازمان سینمایی نیست، به این بهانه که امروز مخملباف سر به عصیان برداشته است. فراموش نکنید که اقدامات امروز آدمها زیرسوال یرنده رفتارهای دیروزشان نیست. هنر همیشه هنر است و قائم به ذات، همچنان که هر سخن، فارق از گوینده آن قابل تأمل.
6. فراموش نکنید که ماندگاری فضاهایی مثل تیوال نه به تعداد کاربران یا نظرات ثبت شده توسط آنها، که به قدمت آن کاربران است و به ارزش و محتوای نظراتشان. برخورد سلبی، حذفی و قهری هیچ وقت و در هیچ جایی از تاریخ پاسخی درخورد نیست. وبسایت تیوال را کسی با 20,279 یا 10 میلیون کاربرش به یاد نخواهد آورد (حداقل تا وقتی که اینجا به فیسبوک یا دیگر سایتهای اجتماعی تبدیل نشده؛ که مباد). تیوال با محمدی ها، بنیهاشمی ها، موسوی ها، امیدوارها، مصطفایی ها، رستمی ها، چیتگران ها، بختیاریها،...با اینها است که دیوار دیوار شد و با همین هاست که تیوال تیوال است. اصلا قصدم کم ارزش نشان دادن آن دسته از دوستان جدیدتر نیست که چه بسیارند بین آنها عزیزانی که معنای هنر را به تمامی در وجودشان دارند و نظراتشان حداقل برای من همیشه مهم بوده و خواهد بود. غرضم تنها بیان این است که قدمت را باید ارج نهاد، همچنان که رحمانیانها را همیشه باید دید.
7. امیدوارم در تصمیم به اعتقاد من عجولانه خود تجدید نظر فرمایید. از فرزانه محمدی در تیوال دو تا نیست. هیچ دوست ندارم که این شکاف عمیقتر شود و بازگشت نامحتملتر. دیوار را دوست داشتم و تیوال را هم.
8. باقی عجالتا باشد بقایتان.