یه مثل قدیمی هست که می گه هیچ وقت اسطوره ها و قهرمان هاتون رو از نزدیک نبینید چون کک و مک های اونا تصویرشون رو تو ذهنتون می شکنه فقط این جمله از مصاحبه رو بخونید
"برای اینکه ببینند این اسب در صحنه چه می کند برای دیدن تئاتر می آیند، من فکر می کنم که این اسب واقعا مخاطب دارد. “
واقعاً کار تئاتر به اینجا رسیده ؟
رسما داریم اعلام میکنیم که تئاتر اسپاگتی داریم درست میکنیم و از هر ابزاری برای آوردن تماشاچی استفاده میکنیم
چهار تا اسم معروف یه اسب سالن اصلی تئاتر شهر و چرمشیر همین کافیه تا اسپاگتی عرق خورشید اشک ماه درست بشه !
یه زمانی فاتحه سینِما رو مافیاهایی مثله شریفی نیا خوندند و حالا همین رو چرمشیر با تئاتر داره انجام می ده
بله درسته یه زمانی خوب مینوشت و تازه نه عالی ولی الان شده یه برند که کنار هر نمایش اسپانسری می کنه و چه راحت می آد یه نمایشنامه دست دوم و بلکه سوم رو ترجمه می کنه و به اسم نوشته خودش به مخاطب عرضه می کنه
وحتی زحمت حداقل های ادبی مثله ذکر یه اقتباس از فلان نمایشنامه رو هم رعایت نمی
... دیدن ادامه ››
کنه!
این تفکر اسپاگتی شاید تو نگاه اول و در کوتاه مدت تماشاگر جدید بیاره تو سالن ها ولی تو دراز مدت مخاطب اصلی رو از سالن بیرون می کنه
ارجاع می دم حرفم رو به دوران رکود سینِما آمریکا بعد از وسترن اسپاگتی
و چه افسوس برای رسالت هنری و اجتماعی تئاتر که این وسط اصلاً دیگه رسمی از اون به جا نمونده ….