«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
شاید تو 10 و 15 دقیقه اول فکرم این بود که چه کار معمولی هستش ! و یک دفعه بوووووم !داستان عوض می شه و لبخند گوشه لبت رو می گیره ! ولی نکته اینکه از این نقطه به بعد کار دیگه خودشو لو داده , دیگه چیزی برای اضافه کردن نداره ! حتی می تونه تموم بشه ! دستش رو شده دیگه !
و خوب جز همین غافلگیری ها داستان نکته دیگه ای هم نداره ! بیشتر برای سرگرمی نوشته شده تا بیان یک مفهوم ! یه پبغام فرهگی نیست یه داستان هستش و همین ! ولی داستان قشنگی هست , می شه پاش نشست !ولی دیگه هیچی نداره ! نه موسیقی(البته جیر جیر صندلی ها رو اگه نادیده بگیریم) و نور پردازی و دکور و .... هیچی و هیچی !
نمی گم از کار لذت نبردم ! ولی چیزی نبود که اتنظار داشتم ! بازی خانم موستوفی جا نیافتاده بود و این خیلی منو اذیت می کرد ! و اینکه ستوووووووووون ! نصف اجرا وقتی آقای آقاخانی در حال خروج یا ورود از صحنه بود پشت ستون داشت بازی می کرددددد ! خوب دکور رو جلو ستون نصب می کردید ! همین که سالن تئاتر ستون داره به اندازه کافی مضحک هست لازم نیست شما هم بهش دامن بزنید !
آقای قنبری عزیز
من متن رو داشتم اما راستش نمیدونم کجاست ای میل خودتون رو بگذارید تا اگر پیداش کردم متن رو براتون بفرستم اما اگر موفق نشدم عذ من رو بپذیرید
جنگ ! جنگ ! چی می تونه از این کلمه بدتر باشه ؟
-صلح
صلح ؟ چطور می تونی این حرفو بزنی ؟
-تا وقتی تعریف کلمه ها معلوم نباشه هر چیزی می تونه از جنگ بدتر باشه
انتظار این کارو از مدت ها پیش می کشیدم و در نهایت راضی از سالن بیرون اومدم !با اینکه معمولا وقتی مدت ها چیزی تو ذهنت مونده باشه بزرگ تر از اون چیزی می شه که هست ولی من لذت بردم ! از تک تک صحنه ها !
چیزی که خیلی منو شیفته کرد , هماهنگی کار بود! ترکیب کار 2 narrator با موسیقی و حرکات بازیگر ها واقعا چیزی فراتر از هر کدوم از اونها ایجاد کرده بود ! حرکت سیالی از صدا و حرکت !
نورپردازی کار = چراغ قوه منو یاد یه اجرای دیگه (لامپ در سالن حافظ) انداخت و این تعریف بزرگی هستش ! چون اون اجرا ... دیدن ادامه ›› یکی از زنده ترین نور پردازی ها را داشت
فقط یه سوالی! که اگه یکی از دست اندر کاران اجرا یا همیاری جان لطف کنه و جواب بده ممنون می شم
در آخر اجرا امشب = دوشنبه 8 اردیبهشت آقای فرزین صابونی گفت که به علت یه مشکل در صدا ما نصف اجرا رو ندیدیم و ایشالا در شبی دیگر بیایین و در خدمت هستیم ....
الان این یعنی چی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اصلا چرا این حرف رو آخر اجرا می زنید ؟ اگه اجرا مشکلی داشته باید cancel می شده !! این توضیح ناکافی چه فایده ای داره ؟؟
و اینکه دوست عزیز من با همین قیمت بلیط هم مشکل داشتم اونم با این سالن !!!! و امکاناتش ! و حالا باید یه بار دیگه این هزینه و وقت رو صرف کنم و بیام تا چیزی رو ببینم که دفعه اول براش بلیط گرفتم ؟
امشب من هم بودم و موسیقی قبل اجرا دچار مشکل شد و اون صحبت پایانی اقای صابونی هم فکر کنم منظورشون نیمه ای که مربوط به موسیقی بود به طور کامل و پرفکت اجرا نشد نه اینکه از کار چیزی حذف شده باشه
می دونی بعضی وقت ها واقعا سر در نمیارم چی به چی هستش !
اینو می گم چون یکم کلافه ام
از قدیم به سالن های تئاتر شهر عادت دارم !با ایران شهر رفیق هستم ! ولی تالار شمس !!!! اول اینکه تالار نیست حتی سالن هم نیست ! فقط یه فضا هستش ! حتی صندلی هم نداره !! یعنی طراحی نشده !همین جوری یه چند تا سکو فلزی ساختن ! اصلا اینا چیه ! وسطش کلی ستون هستش ! بله ستون !سیستم اکوستیک ؟ شوخی می کنی ؟ تهویه و باقی چیز هارو هم که کلا رها کن
بعد می یای اینجا تئاتر اجرا می کنی با بلیط هم قیمت ایران شهر ! گرون تر از سالن اصلی تئاتر شهر !
واقعا حسم اینکه باید یه حداقل هایی در احترام به تماشاگر رو رعایت کنیم ....
درود بر شما
از زمان نمایش شکلک تغییرات مهمی در این سالن روی داده و شکل چیدمان صندلی ها نیز در این نمایش (همچون نمایش شکلک) بدون حضور ستون و هر نوع مانعی است.
جناب همیاری درسته که این چند وقت کارهای خیلی خوبی در این سالن اجرا شده و باز هم درست که سالن تئاتر کم داریم و این کارها همه خصوصی هستند و درآمدشون از گیشه است اما دلیل نمیشه واقعیت رو انکار کنید.
توو همین شکلک من به خیال خودم یه جای خوب گرفته بودم(وسط سالن ردیف آخر) که دقیقا به دلیل ستون وسط سالن قسمتی از صحنه رو نمی دیدم و باید خم می شدم، تهویه نامطبوع هم همچنان باقیست.
همین مشکلات در سالگشتگی و ترانه های قدیمی وجود داشت و فقط در همطناب به دلیل نوع کار و طراحی کارگردان سالن اذیت نمی کرد.
مساله اقتصاد نه تنها در تئاتر بلکه در کل زمینه های فرهنگی تیغی 2 لبه است از طرفی مساله "نیاز به سودآوری برای بقای هنر و هنرمند مطرح است " از طرفی "هنر سفارشی" مطرح می شود !
شاید بهترین کتر حرکت بین این دو خط باشد به گونه ای که از هنر و هنرمند با بودجه دولتی ولی با نگاه غیر سیاسی حمایت بشود برای مثال بیمه هنرآفرین می تواند نقش مثبتی داشته باشد چون نوعی حمایت غیر مستقیم و گسترده از هنرمند به عمل می آید بدون خط دهی یه اثر او !
در کل فرآیند ورود بخش خصوصی به حیطه هنر باید غیر مستقیم صورت بگیرد !شاید ایده ای مثل بورس تئاتر یا حمایت از سالن های اجرا بهتر از حمایت از اجرا جواب بدهد تا استقلال هنری اثر بیشتر و بیشتر حفظ شود !
قاعدتا قسمتی از تئاتر باید در جهت پیشبرد مالی هنر و هنرمند باشه ! مشکلی که من از اولین اجرا های آقای رحمانیان داشتم این بود که ایشون خودشون رو تافته جدا بافته در نظر گرفته اند !چند روزی برگشتن چند اجرا انجام می دن و میرن احتمالا باز به دیار غربت! نگاهی به تاثیرات دراز مدت رفتارشون ندارند! بقیه هنرمندان ما هم دارند با توجه به وضعیت اقتصادی خودومون اجرا انجام می دهند! دنبال سود هم چندان نیستند ,بیشتر دنبال نوبت اجرا هستند ! بهترین کارگردان های ما سال به سال نمی تونن اجرا داشته باشن, چون سالن ندارند !الان مشکل اینجا است که تئاتر آقای رحمانیان با آقای نعیمی چه فرقی داره ؟ (من خودم به شخصه از سقراط خیلی بیشتر لذت بردم تا ترانه های قدیمی) چرا آقای نعیمی نباید از فردا بیاد با همین رقم بلیط تئاتر بفروشه ؟ نکته اینکه این حرکت ها در نهایت باعث صدمه به تئاتر میشه وگرنه برای خود من فرقی نداره که تئاتری که نمی خوام برم ببینم قیمت بلیطش چند باشه
جالب تر اینکه شما به جای اینکه به بحث ها فکر کنید و به دنبال نتیجه گیری باشید به دنبال تخریب همه از هنرمند مثل آقای رحمانیان گرفته تا بنده کمترین دارید.
فکر می کنم محیط تیوال کم کم از محیط فرهنگی به محیطی برای ابراز علایق پوپولیستی شده تا هر کسی "لایک" بیشتری جمع کنه و به طیف اکثریت بپیونده و اگر کسی مخالفت کنه مورد توهین قرار بگیره آن هم از طرف افرادی که خود را "هنردوست" و "فرهیخته" می نامند که این خود از نحوه کامنت دهی مشخص است که چقدر به حقیقت نزدیک است.
کم مانده که طرفداران استادیومی فوتبال هم به تیوال بپیوندند و وقتی به نفعشان حرکتی صورت می گیرد فریاد حمایت سردهند و به محض کوچکترین مخالفتی فحاشی و بی حرمتی کنند.
امیدوارم آقای رحمانیان یا هم نظران ایشان کتبا جواب مخالفان را بدهند. جالب تر اینکه همین به ظاهر "هنردوستان" ... دیدن ادامه ›› قبل از اعلام قیمت آثار آقای رحمانیان همگی داشتند جامه ها می دریدند که آی چه خوشبخت شدیم که بالاخره استاد گرانقدری مثل شما به وطن بازگشت و حالا استاد استاد گفتن تبدیل شده به فحاشی و کم کم شاید توهین های تندتری نیز در آینده از "بعضی" اعضا دیده شود. بعید نیست که استادانی مثل آقای بیضایی و بسیاری دیگر ترجیه می دهند که اینجا کار نکنند تا یک شبه از اسطوره فرهنگ و هنر به هدف فحاشی اعضا بسیار بسیار "فرهیخته" تیوال تبدیل نشوند
کاربر NOTHING البته من کاری به جنگ!!!لفظی شما با دوستان ندارم(البته درک می کنم چرا دو نقطه چشمک) ولی من خودم جزو کسانی بودم که در اجرای اول آقای رحمانیان با این دید رفتم که اجرای یک استاد رو برم ببینم ولی حیف که ما به این نکته توجه نمی کنیم که استاد بودن یعنی سرمشق دیگران بودن ! و من از راهی که استاد رحمانیان برای تئاتر کشور ترسیم کرده اند گله دارم !
@ خانم بهروزیان , به نظرم همین که افرادی از طرف گروه حالا حتی ناشناس برای جواب دهی اومدن اتفاق مثبتی هست نشون می ده انتقادات به نظر دوستان رسیده که نیاز به جواب گویی دیدن ! مهم واقعا روند کلی هستش نه یک اجرا !
همون طور که می دونید ! از دیروز , فروش بلیط های جشنواره تئاتر فجر شروع شده ! برای اینکه یه پیشنهاد خوب برای دیدن اجرا ها داشته باشیم گفتم یه پست نظر خواهی ایجاد بشه که نظر دوستان همه یک جا جمع بشه !
درود بر شما
نام نمایش ها و اطلاعات آن ها در برگه خرید بلیت عنوان شده است.
بهای بلیت هر برنامه در تیوال 30.000 تومان و بهای بسته کامل هر 12 برنامه 300.000 تومان است.
من یه ذره با این جمله تبلیغ مشکل دارم "سکوت تحمیل شده بر ...." درست که خیلی از بداخلاقی ها رو تئاتر, سایه انداخته ! همه از این رفتار ها خبر داریم !
ولی حس می کنم این جمله یه ذره عوام فریب هستش !
پی نوشت : البته مشتاقانه منتظر دیدن این تئاتر هستم ! :)
کاش این عددی که برای بلیط نوشته شده واقعا یه دلیل و منطقی هم داشت !
واقعا تئاتر های خوبی همین الان دارن اجرا می شن اونم با توقعی خیلی منطقی تر و کیفیت خیلی بالاتر !
با سپاس فراوان از جناب قنبری عزیز و گرامی . کاملا" درسته و با شما هم نظر م ، تئاتر های زیادی روی صحنه هستند که واقعا" ارزش چند باردیدن را هم دارند . با متن های قوی ، بازی های بسیار روان و مسلط ، و بعضا"در سالنهایی هم اجرا می شوند که استاندارد نیستند ، ولی مخاطب را محصور خود می کنند . و قیمت یلبط هایشان هم در بعضی موارد زیر 10 تومان است .
واقعا" متاسفم برای اتفاقاتی که برای تئاترمان در شرف وقوع و بدعت گذاری است .
باسپاس مجدد از شما . مانا باشید.
در کل این یه کار تیپیک از نوع کار های آقای نعیمی بود ! یه الگوی کلی تو کار های ایشون هست که برای خوده من خیلی لذت بخش هستش ! اگه اجرای "درخشش در ساعت مقرر" که کاره قبلی ایشون بوده رو دیده باشین ,مثله من به این نتیجه می رسید که یک فرمول زیبا و یکسان از تئاتر در حال اجرا هست ! این حتی تو درجات دیگه ای مثله سبک نمایش نامه , نمایش در نمایش , نحوه نور پردازی و آواز خوان ها و .... و دقت بی نهایت در جزئیات ! دیده می شه!
من کارو دوست داشتم ! خیلی ! بازی فرهاد آئیش و لادن مستوفی مثل همیشه عالی بود ! ولی باز آفای آئیش در به تصویر کشیدن سقراط چیزی فراتر بودن ! و خوب لازمه کار هم همین بود ! من حتی از قدم برداشتن ایشون حس خوبی داشتم و این تو دیالوگ ها به اوج می رسید !
داستان در کل خوب در اومده بود ! من همیشه مشکلی که با یکسری کار ها دارم نگاه "هنر برای هنر" هستش ! ارجاعات دور و موضوع های دور تر و بی ربط به زندگی!ولی اینجا کار واقعا به روز سازی شده بود در عین حال کار از جنس "کیچ" نبود یعنی عامیانه نبود !یه جور هایی آدم با خیال راحت می تونست بگه که یه کار فرهنگی انجام داده و فقط برای سرگرمی به تئاتر نرفته ! ... دیدن ادامه ›› و این خوبه !
در عین حال ایرادی که می خوام بگیرم اینکه این قالب کلی و یکسان کارهای آقای نعیمی داره توش اگزجره میشه ! قرار نیست همه تکنیک هایی رو که بلد هستیم یک جا نشون بدیم ! اگه 10 تا ایده خوب داریم ,فقط به دلیل خوب بودن, نباید همه کنار هم قرار بگیرن ! 2 مدل حرکان موزون ! تئاتر در تئاتر ! سن 2 طبقه !3 سری خواننده !طنز و تراژدی و تاریخ و داستان و پیام اخلاقی , همه و همه در کنار هم یه ذره کار رو شلوغ کرده بود !
دقیقا با پاراگراف اخرتون به شدت موافقم . اینکه آقای نعیمی خیلی کارهاشون شبیه هم هستن و بعضی جاها باید تغییراتی بدن .مثلا من تا حالا سه تا کار دیدم و دیگه دارم از دیدن میزانسن های تکراری خسته میشم
هفته قبل این اجرا رو تماشا کردم یه نقد نوشتم در مورد مافیایی بودن استفاده از امکانات و این حرفا
امشب رفته بودم مضحکه دزدها رو ببنیم و چقدر دلم اونجا سوخت که کاری به این قدرت و زیبایی تو سالنی داره اجرا میشه که حتی کیفیت صدا رو هم نمی تونه تضمین کنه و اونوقت ....
تئاتر های خوب زیاد دیدیم همین الان که اینو می نویسم می تونم کلی اسم تو ذهنم مرور کنم از اجراهای عالی که این چند وقته دیدم ولی همیشه یا داستان ایرانی با درماتاژ کاملا غربی بوده یا اصالتا نمایشنامه غربی بوده, شگفتی این اجرا در برداشت آزاد از بالماسکه دزدان ژان آنوی در قالب و درماتاژ کاملا ایرانی هست چیزی که به شحصه من تو اجراها اصلا ندیده بودم روایت داستانی ایرانی تو سبک نمایش رو حوضی حتی!!!!
وافعا شاهکار اصلی در قرار دادن شخصیت هایی مثله سیاه در یک نمایشنامه غربی بود بدون اینکه احساس وصله پینه بهت دست بده و در تمام مدت اجرا خنده از گوشه لب هات جدا نمی شه و این کمدی نیست که ترکیبی از طنز موقعیت و کلام است
حیف این تئاتر که تو سالن با امکانات کم داره اجرا میشه ! مناسفانه وجود مافیا در تئاتر باعث شده که کارهای زیبا همیشه در حاشیه قرار بگیرند !و این کار واقعا یه master piece تو هنر تلفیقی هستش به هیچ عنوان دیدنش رو از دست ندید
یه مثل قدیمی هست که می گه هیچ وقت اسطوره ها و قهرمان هاتون رو از نزدیک نبینید چون کک و مک های اونا تصویرشون رو تو ذهنتون می شکنه فقط این جمله از مصاحبه رو بخونید
"برای اینکه ببینند این اسب در صحنه چه می کند برای دیدن تئاتر می آیند، من فکر می کنم که این اسب واقعا مخاطب دارد. “
واقعاً کار تئاتر به اینجا رسیده ؟
رسما داریم اعلام میکنیم که تئاتر اسپاگتی داریم درست میکنیم و از هر ابزاری برای آوردن تماشاچی استفاده میکنیم
چهار تا اسم معروف یه اسب سالن اصلی تئاتر شهر و چرمشیر همین کافیه تا اسپاگتی عرق خورشید اشک ماه درست بشه !
یه زمانی فاتحه سینِما رو مافیاهایی مثله شریفی نیا خوندند و حالا همین رو چرمشیر با تئاتر داره انجام می ده
بله درسته یه زمانی خوب مینوشت و تازه نه عالی ولی الان شده یه برند که کنار هر نمایش اسپانسری می کنه و چه راحت می آد یه نمایشنامه دست دوم و بلکه سوم رو ترجمه می کنه و به اسم نوشته خودش به مخاطب عرضه می کنه
وحتی زحمت حداقل های ادبی مثله ذکر یه اقتباس از فلان نمایشنامه رو هم رعایت نمی ... دیدن ادامه ›› کنه!
این تفکر اسپاگتی شاید تو نگاه اول و در کوتاه مدت تماشاگر جدید بیاره تو سالن ها ولی تو دراز مدت مخاطب اصلی رو از سالن بیرون می کنه
ارجاع می دم حرفم رو به دوران رکود سینِما آمریکا بعد از وسترن اسپاگتی
و چه افسوس برای رسالت هنری و اجتماعی تئاتر که این وسط اصلاً دیگه رسمی از اون به جا نمونده ….
ترانه های قدیمی به تصویر کشیدن یک صدا بود اپیزود های برای زنده کردن ترانه های که برای خیلی از ماها کلی خاطره دارند
ترانه ها تو این کار منقش دستگیره های رو داشتن که آدم ها و داستان ها بهشون متصل می شدند مثل لندمارک های یه نقشه که راه رو بهتون نشون بده ! نمی شد از این همه زیبایی لذت نبرد
داستان : 7 اپیزود که در پایان به یک ترانه ختم می شدند در کل خط داستان پیرامون آدم های دنیا گلی بود یا فقط دنیا گلی ، اما داستان زیاد به خوده گلی نمی پردازه فقط تو اپیزود آخر می بینیم که گلی از همه آدم های داستان شاکی به قول خوده گلی آدمی هست که همه رو دوست داره ولی کسی دوسش نداره ، نگاه انتقادی داستان نا انتها ولی می ره و ترانه ها در کل یه تراژدی با شاید نامه خود کشی گلی میشه
ترانه ها : حرف آخر هر داستان ، زیبا . عالی ترانه رفته که یکی از ترانه های پایانی هستش نفس رو تو سینه هاتون حبس می کنه چنان ضرب آهنگی داره که فقط میشه گفت فوق العاده ، فقط شانس بیارید کسی وسطاجرا هوس نکنه ترانه ها رو بلند بلند زمزمه کنه
دکور :و خدا ویدئو پرژکتور را افرید ، قاعدتا تو تئاتر چند اپیزود کاری مثل پلکان با اون دکور خاص نادر هست من خودم به دکور های خالی عادت کردم دیگه ولی اینجا صحنه لخت بود ، مخصوصا اگه مثل من ارتباط تنگاتنگی با کفه سالن داشته باشی این رو بدجوری حس می کردی
چند تا نکته : اینکه آدم بلیط صندلی داشته باشه ولی رو زمین بشینه بی انصافیه
چرا کار بروشور نداشت ?
@آرزومند خوب به من که چیزی نرسید ! :/
@ بیتا نجاتی من بیشتر حسم از گلی این بود که دختری که از زمانه حال داره شکایت میکنه که حالا یکی از اون موارد عشق شکست خورده هستش