در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال روابط عمومی رویک | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 03:44:09
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
گفت و گو با نویسنده و کارگردان نمایش ˝دو لیتر در دو لیتر ‌صلح˝
آذرنگ: فرزند جنگ، صلح است / می‌خواهم بر پلیدی واژه جنگ صحه بیشتری بگذارم
سرویس تئاتر هنرآنلاین// امروزه چه باور داشته باشیم به ماهیت پست مدرنیستی و چه دور آن خط بکشیم، بستر جامعه این فضا را تجربه می‌کند. امروز جامعه به مدد رسانه‌های مختلف این فضا را تجربه و اگر هنرمند به عنوان مهندس فرهنگ‌ساز جامعه بخواهند از این فضای هنر معاصر دوری بجویند، ناخودآکاه از سوی مخاطب پس زده خواهد شد. هنر پست مدرنیستی در اشکال مختلف خود اعم از دنیای هنرهای تجسمی، تئاتر، سینما و موسیقی؛ با ماهیت این هنرها ادغام و فضای مفهومی را پیش مخاطب قرار می‌دهد. از همین روست که امروز به یک فیلم زمانی واژه خوب اطلاق می‌شود که مفهوم آن پس از دیدن فیلم، مخاطب را همراهی کند. این موضوع در تئاتر، موسیقی، کتاب و.... هم نمایان است. این جریان مفهوم‌گرایی هنر معاصر شاکله‌های مختلفی دارد اما؛ ایجاز، کمینه‌گرایی، استفاده از عنصر تکرار و پرداخت به سه ماهیت؛ هویت، جنگ و جنسیت از شاخصه‌های این هنر است.

با این مقدمه می‌شود دقیق‌تر به نمایش حمید آذرنگ "دو لیتر در دو لیتر ‌صلح" نگاه کرد. نمایشی که ایجاز در روایت قصه، کمینه‌گرایی در صحنه، موسیقی و بازی؛ استفاده از عنصر تکرار را در شیوه نگارش متن و کارگردانی لحاظ کرده. از سویی دیگر موضوع جنگ را به شکل مفهومی و به دور از ماهیت‌های زمانی و مکانی ... دیدن ادامه ›› بررسی می‌کند. از همین رو می‌توان "دو لیتر در دو لیتر صلح" را یک نمایش از شکل پست مدرنیستی دانست که از قضا با مخاطب نیز ارتباط برقرار کرده است. از همین رو با آذرنگ درباره این نمایش از متن تا طراحی، موسیقی، بازیگری و کارگردانی به گفت و گو پرداختم؛ اگرچه قصد بررسی هنرپست مدرنیستی و ماهیت شکلی آن در تئاتر را نداشتیم، اما بازخوانی این بحث از میان گفت و گو می‌تواند این مفهوم را پررنگ‌تر کند.

چرا فانتزی؟ در این حال و هوای تئاتر!

والله من خودم به شخصه چیزی را انتخاب نمی‌کنم که بگویم، خیلی خوب من دوست دارم الان یک فانتزی اجرا کنم، پس حالا یک متن پیدا کنم، که فانتزی باشد. کاری که من نوشتم و با آن روبرو بودم؛ پیشنهاد اولیه اجرایی‌اش فرم فانتزی بود.

تو به عنوان یک درام نویس شناخته شده، روایت قصه‌گویی را دنبال می‌کردی؛ اما اینجا و در این متن از قصه گویی فاصله گرفتی و در واقع موقعیتی را تشریح می‌کنی.

این نیست که من یک دفعه به این وضعیت رسیده باشم. آدم در هر شرایطی متنی را می‌نویسد که شرایط خاص خودش را دارد. زمانی که "2 متر در 2 متر جنگ" را نوشتم همان موقع یادم هست با نیما دهقان صحبت کردیم که ای کاش می‌شد به سه‌گانه رسید. همان دوران من "دو لیتر در دو لیتر صلح" را هم نوشتم. این متن محصول 6-7 سال پیش است ولی به اجرا نرسید و اتفاقا آن زمان متن رد هم شد. حالا بعد از سال‌ها آمدند و گفتند که در شرایطی که تمام دنیا درگیر پس لرزه‌های وحشت از جنگ عمومی، تنش می‌لرزد؛ چه اشکالی دارد که آدم یک هشدار به جامعه جهانی بدهد که چیزی ته جنگ نیست. یعنی در جنگ هیچ طرفی برنده نیست. بسیار معتقد هستم که انتخاب هنرمند می‌تواند خیلی تاثیرگذار باشد، هم در ماندگاری خودش و هم در اینکه بتواند مفاهیمی را به مخاطب منتقل کند و مطابق روز و تاثیرگذار هم باشد. اگر باورمان بشود که تئاتر تاثیرگذار است آن وقت باری به هر جهت متن‌ها را انتخاب نمی کنیم. یعنی هر چیزی را که به دستمان رسید اجرا نمی کنیم.

الان داری در این نمایش بیشتر موضوع صلح و بحران‌هایی که پس از یک جنگ، در زمان صلح پیش می‌آید را روایت می‌کنی. درست که این موضوع پیوندی با خود جنگ دارد، اما صلح کجای قصه است؟

وقتی ما از صلح صحبت می‌کنیم انگار از یک واژه مستقل حرف می‌زنیم در صورتی که من همیشه می‌گویم فرزند جنگ، صلح است. یعنی اگر جنگی به وجود نیاد و به وقوع نپیوندد خب صلح‌ای هم به طبع آن حاصل نخواهد شد. بنابراین آدم بعد از جنگ درباره هر مقوله‌ای که صحبت کند متاثر از خود جنگ است. یعنی من می‌خواستم صحه بیشتری بگذارم بر پلیدی واژه جنگ. هر جامعه‌ای که فکر می‌کند پیروز است یا هر جامعه‌ای که فکر می‌کند شکست خورده هر دو لطمات بسیار شدیدی چه به لحاظ روحی و روانی و چه به لحاظ مادی از جنگ خواهند خورد و این در زمان صلح خودش را نشان می‌دهد.

حالا اگر بخواهی یک تعریف مستقلی از متن بدهی آن را در چه شاخه‌ای از ادبیات نمایشی می‌گنجانی؟

به نظرم وقتی که یک اثر شاخصه‌های دراماتیک بودن در حد یک درام نمایشی را داشته باشد دیگر در ژانر به خصوصی نمی‌گنجد. حالا اگر بخواهیم گونه برای "دو لیتر در دو لیتر صلح" تعریف کنیم، می‌توانیم بگوییم نمایشی است که جنگ را مورد هدف قرار داده است. من نمی خواهم واژه ضد جنگ را به کار ببرم که اتفاقا برداشت‌های غلطی هم از آن شده. من نمی‌فهمم چرا ما به یک اثری می‌گوییم ضد جنگ! انگار ما مدافع جنگ هستیم! در صورتی که هر اتفاقی چه در حیطه ادبیات نمایشی چه در حیطه‌ی ادبیات یا هر هنر دیگری بیافتد باید بتواند جنگ را زیر سوال ببرد و پلیدی جنگ را بارز کند.

چیزی که در یک دهه سابقه نمایشنامه نویسی حمید آذرنگ وجود دارد، این است که جنگ یکی از شاخصه‌های درام های تو است؛ این دغدغه از کجا می‌آید؟

برای کسی که درخشان‌ترین و تاثیرگذارترین دوره‌های زندگی‌اش را در همان پروسه 8 ساله جنگ پشت سر می‌گذارد، ناخودآگاه یک چیزهایی همراه همیشه‌گی‌اش می‌شود. برای من شاید تئاتر نوعی نقش روان درمان نیز دارد. هر بار که می‌خواهم قلم بزنم انگار یک سری آدم فریاد می‌زنند که "ما" را بنویس. یک سری آدم که یادگاری از آن سال‌ها هستند، یک سری آدم که امروز ما را تجربه می‌کنند و من دارم آنها را می‌بینم که چه وضعیتی دارند و... دیگر دست خودم هم نیست، واقعا!
می گویی این بخشی از خودت است که بیرون می‌ریزی. فکر می‌کنی که این برون ریزی چه تاثیری در جامعه ات داشته باشد‌؟

درونیات یک هنرمند و اصلا هر انسانی متاثر از روزمرگی‌های است که، از جامعه اطراف‌اش می‌گیرد. حالا هنرمند از یک زوایای دیگری قضایا را می‌بیند که شاید عوام خیلی کمتر آن را درک می‌کنند. یعنی شما مقوله‌ای را با مخاطبت در میان می‌گذاری که همه روزه با آن بر خورد می‌کنند؛ ولی از این زاویه تا الان نگاهش نکرده‌اند. اتفاقا به نظرم ساده‌ها را پیچیده کردن اصالت هنر نیست، اتفاقا برعکس، ما مسائل پیچیده را که خیلی بغرنج است و شاید مخاطب عادی سراغش نرود را باید ساده کنیم تا با مخاطب همراه شود.

این "دو لیتر در دولیتر صلح" روزی که بر روی کاغذ آمد به همین شکل بود؟ درگیر بسط دیالوگ‌نویسی شدی یا نشدی؟

ببینید حتی یک ذره از "دو لیتر در دو لیتر صلح" دچار تغییر نشد. از روزی که نگارش آن را شروع کردم با همین اندیشه نوشته شد و آنقدر من در نوشتن‌اش وسواس داشتم که در تکنیک هم از همان اول می‌خواستم مینیمال باشد. در دیالوگ‌ها به بی‌زمان و بی‌مکانی می‌خواستم اشاره کنم و بدون شناسنامه بودن شخصیت‌ها و موقعیت برای‌ام مهم بود. از همان روز اول تا به امروز کوچکترین تغییری نداشت، مگر بعد از اینکه ما در جشنواره تئاتر فجر اجرا رفتیم، شورای نظارت و ارزشیابی آمدند و کار را دیدند که یک نظراتی داشتند که از منظر آنها این مفاهیم در این نمایش مسئله‌ساز بود؛ که من پذیرفتم و حذف شد و نمایش تاریخ و زمان پیدا کرد. برگشت به دوره قرون وسطی. خب زیاد تفاوت نمی کرد. من به هر حال می‌خواستم مبحث جنگ را باز کنم و من شخصیت ها را به عقب بر گرداندم که به سمت امروز ما گرایش پیدا نکند. مبادا نشانه‌ها خدای نکرده تعابیری را نشان دهد. به خودی خودش یکسری دیالوگ‌ها حذف شد، یک سری دیالوگ‌ها شکل‌اش عوض شد. بعضی‌ها مفهومش عوض شد؛ ولی باز می‌گویم در کلیت اتفاق، من سعی کردم ادای دین بکنم نسبت به پیامی که به جامعه جهانی دارم در خصوص پرهیز از جنگ.

من نمایش را در زمان جشنواره تئاتر فجر هم دیدم؛ اتفاقا فکر می‌کنم بعد از بازبینی شورای نظارت و اصلاحات آنها مفهوم نمایش تندتر و ارجاعات آن بیشتر شده؟

والله خیلی‌ها این صحبت را با من کردند. من خودم خیلی دوست داشتم به شیوه سابق اجرا بروم. گاهی اوقات دوستان از سر انجام وظیفه یک در خواست‌هایی دارند که به نظر من کارشناسی شده نیست. فقط در همان لحظه برخورد، شخصی و سلیقه‌ای است و اتفاقا کار را به سمتی می‌برند که از آن واهمه دارند. من واقعا تنها می‌خواستم یک پیام انسانی بدهم. می‌خواستم به عنوان یک ایرانی کراهت جنگ را از منظر مردم جامعه‌ام تعریف کنم، زیرا این رسالت من است.

تاریخ دادن به اثر هنری یک نشانه آشنا برای مخاطبان است، یعنی شما تاریخ را ببین و از ورای آن به مفاهیم اثر بیشتر دقت کن که این واقعه تاریخ امروز را روایت می‌کند ...

در نهایت می‌گویم هیچ‌کدام از زمان و مکان‌ها چه ارجاع داده شوند چه نه؛ برای من مسئله نبود. مسئله مهم جنگ بود که سایه شوم‌اش تن مردم جهان را دارد می‌لرزاند. فکر می‌کنم نشانه‌شناسی‌ من باید جوری باشد که مخاطب امروزم بتواند آن را بپذیرد. یکی از وظیفه‌های ما همین است. نظر شورای نظارت این بود که به جای مرز که در جشنواره یک رود بود، بگذاریم آبشار. به خاطر اینکه احساس دوستان بر این بود که تنها جنگی که بین رود صورت گرفته جنگ ما و عراق بوده. من می‌گویم من فقط یک مرز می‌خواستم و برای من فرقی نمی کرد این رود باشد، خاکی باشد، سیمی باشد، آهنی باشد... ولی وقتی من اثر را نوشتم یک رود آن وسط آمد و با توجه به آن من دیالوگ نوشتم. حالا اگر بخواهم برش دارم کل اثر دچار تغییر می‌شود که بعد دیدم نه فقط این کلمه رود انگار مسئله‌ساز است و خودم پیشنهاد دادم آقایان آبشارش می‌کنیم.

به این نوع بازی چگونه رسیدی؟

خیلی سخت. پدرم در آمد. روزگاری که در خلوت خودم در خانه می‌نشستم و تصویرسازی می‌کردم که چه کار بکنم تا این مفهوم را بتوانم القا بکنم، بیچاره می‌شدم. من حتی توی قد بازیگرانم تعادل دو طرف را رعایت کردم که پسرها یک قد باشند و دخترها یک قد. اگر این نبود نمی‌توانستم به اجرا برسم. تمام حرف من این بود که هیچ تفاوتی بین شخصیت‌های دو طرف نباشد و در بازی‌ها و جنس آن هیچ کدام دچار ضعف و قوت نشوند که ما بگویم به این بیشتر علاقه داریم یعنی مخاطب به یک طرف بیشترعلاقه نشان بدهد؛ به طبع این علاقه باعث برجستگی می‌شد. چیزی را که من می‌گفتم بچه ها اتود می‌زدند و خیلی سخت بود.

از همان موقعی که کار را نوشتی و شروع کردی به کارگردانی به این فکر می‌کردی که بازیگرها دیالوگ نگویند و صداپیشگان از زبان بازیگران سخن بگویند؟

شیوه اجرایی از روز اول در ذهنم بود. وقتی این آدم‌ها داشتند شرایط جنگ را تجربه می‌کردند من صدایشان را از دور می‌شنیدم. انگار صدا متعلق به خودشان نیست. به هر صورت چیزهایی است که جنگ تحمیل می‌کند مثل جنگی که به ما تحمیل شد و خیلی از اتفاقات را باعث شد. ما مجبور به دفاع شدیم که مقدس هم هست همه جای دنیا هم دفاع است. آره به همه اینها فکر کردم.

"دو لیتر در دولیتر صلح" با این شیوه خیلی عروسکی شده، انگار داریم خیمه‌ای را می‌بینیم که بازیگر در آن دارد به شکل یک عروسک بازی می‌کند؟

بخاطر مفهومی است که من به آن نیاز داشتم چون من کاملا فانتزی و یک فانتزی کارتونی کار را می‌دیدم. چون اگر به انیمیشن‌های کشورهای بلوک شرق دقت کنید، این شیوه را زیاد می‌بینید. این به خاطر آن تجربه‌هایی است که این آدم‌ها در دوران کمونیستی بلوک شرق داشتند. تو دوره‌های تلخی که پشت سر گذاشتند، واقعا مجبور بودند به خیلی از چیزها که خودشان هم نمی‌دانستند که چرا انجامش می‌دهند و آیا واقعا این را می‌خواهند یا نه، تن بدهند.

حالا این موضوع از بلوک شرق می‌آید؟

آره من خیلی آن نگاه را دوست داشتم به خاطر آن چیزی که اتفاق می‌افتد، جنگ هم همین را ایجاد می‌کند.

حالا بریم سراغ کارگردانی؛ یک کارگردان در برخورد با یک اثر هنری مخصوصا اینکه خودش نویسنده و بازیگر هم باشد، سعی می‌کند فضایی را ایجاد کند که متفاوت باشد، به خاطر اینکه درک درستی از همه موقعیت‌های عوامل دارد ...

من خیلی دیدم که یک کارگردان وقتی متنی برای خودش نیست، دوست دارد که کارگردانی‌اش دیده شود. نویسنده هم به همین میزان دوست دارد که نوشته‌اش دیده شود. اما من اصلا به این فکر نمی‌کردم یک کدام برجسته باشد. هر اثری پیشنهاد اجرایی‌اش را دارد. پیشنهاد اجرایی بدوی، لخت و عریان است که تو باید لباس زیبا تنش کنی.

چرا اینقدر "دو لیتر در دولیتر صلح" مینیمالیستی است؟ چه در متن و چه در کارگردانی سعی کردی فضا را مینیمال ببینی‌؟

به قدر کافی جنگ تلخ هست و تبعاتش که آدم اگر بخواهد وسیع درباره آن صحبت کند اینقدر گزندش زیاد می‌شود که تحمل آن سخت می‌شود. مخصوصا برای جامعه‌ای که این جنگ را تجربه کرده، تلخی‌های آن را دیده و آسیب‌های آن را هم لمس کرده. اگر می‌خواستیم گسترده و وسیع حرف بزنیم این تلخی ارتباط را با مخاطب قطع می‌کرد. یکی از اصالت‌های هنر هم همین است که تو در کوتاه‌ترین مدت بزرگترین مفاهیم را بتوانی انتقال دهی و من خیلی تلاش کردم که این اتفاق بیافتد که با کوچکترین حرف‌ها بتوانم یک مفهوم بزرگ را منتقل کنم.

در "دو لیتر در دولیتر صلح" خیلی به تکرار دامن زدی، این تکرار پیشنهاد متن بود یا کارگردانی؟

این پیشنهاد متن بود. این‌ها همه درون متن مستتر بود. ببین توی شرایط جنگی که می‌گویند دست نگه دارید تا ما خبرتان کنیم چه اتفاقی به جز تکرار می‌تواند بیفتد؟ آدم ها دیگر نمی‌توانند بجنگند! می‌گویند دست نگه دارید. بنابراین باید انتظار را تجربه کرد. تو شرایط انتظار چه اتفاقات مستندی می‌تواند بیفتد جز پریشانی؟ اول خبری نمی‌دهند بعد که خبر می‌دهند متاثر می‌شویم از خبری که می‌دهند، همه چیز تمام شد. شرایطی مثل زمانی است که آدم توی ماشین نشسته و دارد حرکت می‌کند، ترمز که میزنی چون بدن هنوز میل به حرکت دارد، رو به جلو گرایش پیدا می‌کنی. در سرنوشت این آدم‌ها می‌بینی که چه قدر ویران شده‌اند. اینها همه در متن بود و من مومن به تمام پیشنهادات اولیه متن اینها را لحاظ کردم.

عنصر تکرار به قولی جادوی هنر معاصر است. تو در تمام نقش‌ها، طراحی و.... از این جادو استفاده کردی، این تکرار در زمینه کارگردانی چه کمکی به تو کرد؟

خیلی وحشت داشتم که این تکرار باعث عذاب شود. شما فکرکن یک پرتره را دائما بخواهی هر روز از یک زاویه ببینی ممکن است دیگر آن را نبینی. مثل شرایط امروز ما، این تکرار روزگار، ما را دارد ویران می‌کند.

حالا تو با این تکرار می‌خواستی بر چه چیزی تاکید کنی؟

نقش عکس همان که تکرارش می‌کنیم، تا به موضوع و موقعیت بیشتر تاکید کنم.

من خیلی دوست دارم در این موضوع نظر تو را داشته باشم که چه شاخصه‌هایی را برای نوشتن یک متن و کارگردانی انتخاب می‌کنی که می‌تواند مخاطب را درگیر و وارد سالن نمایش کند. زیرا این معضلی برای نمایش‌های امروز است که نمی توانند مخاطب را ترغیب به حضور در سالن کنند.

آدم در تئاتر دروغ نمی‌تواند بگوید شما به محض اینکه دروغ بگویی مخاطبت می‌فهمد و انگشت اشاره‌اش سریع به سمتت نشانه می‌رود. من سعی می‌کنم واقعا چیزی را که می‌خواهم بنویسم صادق باشد. بحث تکنیک یه جورایی رنگ و لعاب کار است ولی آنجایی که نوشته هست و قرار است ارتباط دلی برقرار شود من با دلم حرف می‌زنم.

گفتی که این کار را از روزی که "2 متر در 2 متر جنگ " را نوشتی، شروع کردی و از اول یک سه گانه مد نظرت بود. حالا جنگ و صلح را کار کرده‌ای. سومین بخش سه گانه چیست؟

راستشش هنوز بهش فکر نکردم خیلی خسته ام. در این دومین گانه قرار بود از صلح بگویم ،اما خیلی زخمی هستم که انگار جنگیده‌ام . حالا به سومی فکر نمی‌کنم.

تو خودت از بازیگران پر کار هستی و البته از آن بازیگرانی که حرفی برای گفتن دارند. اگر بازی در "دو لیتر در دولیتر صلح" به تو پیشنهاد می‌شد، بازی می‌کردی؟

برای همین خیلی از بازیگران‌ام ممنون هستم چون اگر خودم بودم تامل می‌کردم. اما من دست تک تک بازیگرانم را در این کار می‌بوسم چون بر عکس بازیگری که بحث من‌ایت در آن مطرح است در این شیوه اصلا من وجود ندارد. واقعا نمی دانم می‌توانستم این من بودن را کنار بگذارم.

در این سال‌ها خیلی پر کار بودی و در این مسیر می‌بینیم که به فانتزی رسیده‌ای، این چیزی است که می‌خواهی؟ فانتزی؟

من کلا به این فکر نمی‌کنم که الان کار رئالیستی می‌کنم یا سورئال یا فانتزی یا می‌خواهم کدام ژانر کار کنم. خودش به وجود می‌آید.

همین طور هم می‌نویسی؟

دقیقا. شاید الان 10 تا 15 تا طرح برای نمایشنامه در ذهنم دارم، اما هیچ کدام من را جاری نکرده که آنقدر بتوانم واقعا آن همت همیشگی را بگذارم.

از آنجایی که می‌دانم انرژیک هستی، فکر نمی کنی تو هم با این انرژی که داری به خودت و کارت داری لطمه می‌زنی؟

نه . وقتی به کنترل اعتقاد داشته باشم این اتفاق نمی افتد. اگر قرار است جایی آدم 5 % هزینه کند اندازه‌ی همان 5% باید هزینه کند اگر انرژی را بکند 6% یا 4% خطاست. این کنترل باید باشد.

من از این جهت می‌گویم که مخاطبی که دارد با حمید آذرنگ آرام پیش می‌آید بعد یک‌باره در "دو لیتر در دو لیتر صلح" شوکه می‌شود. به همین شوکه کردن مخاطب فکر می‌کنی؟

نه به شوکه شدن مخاطبم فکر نمی کنم. سعی می‌کنم با او صمیمی باشم.

انتهای پیام/
آزاده سهرابی
عکس از آوا کیائی
میثم رجب شاهی، سامان خلیلی و dokmeh این را خواندند
کاظم کامور بخشایش این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نگاهی به نمایش دولیتر در دو لیتر صلح کاری از حمیدرضا آذرنگ / به همه بگوئید جنگ تمام شده

سروش شایبی (سی و یک نما) – دو لیتر در دو لیتر صلح نمایشی است به نویسندگی و کارگردانی حمیدرضا آذرنگ کارگردان ، بازیگر برجسته تئاتر و سینما . این نمایش برنده جایزه بهترین نمایشنامه و آهنگسازی و نامزد بهترین کارگردانی در بخش بین‌الملل بیست و نهمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجرشد... ضمن اینکه در اجرا نیز از استقبال بسیار خوبی برخوردار بوده و پر فروشترین نمایش سال 1391 تالار چهار سوی تئاتر شهر شد.
در آن سال بازیگران این نمایش بازیگران فرزین صابونی، سهیلا صالحی، رامین سیار دشتی، الهام کردا بودند. همچنین بهرام شاه محمدلو و راضیه برومند گویندگی متن‌ها را برعهده داشتند.
حمیدرضا آذرنگ، کارگردان این نمایش در یادداشتی در ارتباط با این نمایش می‌نویسد: «دو لیتر در دو لیتر صلح ادامه‌ای است بر نمایشنامه دو متر در دو متر جنگکه به شرایط پس از جنگ که در اکثر موارد صلح نام می‌گیرد، می‌پردازد. تمام تلاشم من آن بود که در قالب فانتزی موحشی ، هرچه که می‌توانم از تلخی‌اش بکاهم تا شاید آینه‌ای که در مقابل چشمان شماست دردهایتان را یادآور نباشد. آنچه می‌دانم در نهایت آنکه هرچه می‌دوم ... دیدن ادامه ›› کمتر می‌رسم…
و ...این روزها از پنجم اردیبهشت نمایش فانتزی دو لیتر در دو لیتر صلح در تالار شمس دوباره به روی صحنه رفته و باز هم مورد استقبال قرار گرفته است .
در اجرای جدید این نمایش نسیم ادبی و شهرام حقیقت دوست جایگزین رامین سیار دشتی و الهام کردا شده اند که هر دو گروه بازیگری توانسته اند خواسته های کارگردان را برآورده کرده و از عهده نقش خود بر آیند و به سختی می توان گفت که این تغییر در بازیگران روی نمایش تاثیری داشته است.
از ویژگی های نمایش دو لیتر در دو لیتر صلح این است که بازیگران دیالوگ ندارند و نمایش به صورت نریشن و گویندگی اجرا می شود که بهرام شاه محمد لو صدا و حس بازیگران مرد و همسر ایشان راضیه برومند عهده دار بروز کلام بازیگران زن نمایش هستند.
قصه ی این نمایش مرز باریک روابط در زمان جنگ و بعد در موعد صلح است.
طراحی هوشمندانه لباس ، صحنه و نور این نمایش به همراه میزانسن مناسب به خوبی قابل دفاع است.
این نمایش اردیبهشت و خرداد هر شب ساعت هشت و سی دقیقه مقابل تماشاچیان اجرا می شود.
مینا ابراهیمی و پشت صحنه دات کام این را خواندند
وحید حسینی، hami و سپیده این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

روزنامه فرهیختگان چهارشنبه 7/03/1393
درباره نمایش دولیتر در دولیتر صلح به کارگردانی حمیدرضا آذرنگ
این‌وری‌ها علیه اون‌وری‌ها
هاله میرمیری

1- به یاد می‌آورم که در دوران خوش کودکی، هر زمان که‌ انگیزه انجام کاری را نداشتم یا از سر بی‌حوصلگی و خستگی کارهای نصفه و نیمه‌ را رها می‌کردم، مادر و پدر هر دو، با صدایی که مرده را زنده می‌کرد، ندا سر می‌دادند: « چه کسی خسته است؟ دشمن!» نه من، که تمام کودکان این خطه، از همان عنفوان کودکی می‌دانستند، کسانی وجود دارند آن‌طرف خط خودشان که از جنس ما نیستند؛ دیگری‌اند! دیگری که باید با او جنگید و در برابرش تمام‌قد ایستاد. مرزی وجود داشت ... دیدن ادامه ›› که ما و کشورمان در یک‌طرف و دیگری به‌مثابه دشمن در وردیگرش قرار می‌گرفت. ما کودکان دوران مرزبندی‌ هستیم؛ کودکانی که صدای توپ، خمپاره، آتش و علامت قرمز، لالایی‌های شبانه‌شان بوده است. صلح برایمان همان‌قدر ممکن بوده است که جنگ. در وضعیت‌های آنی، در تصمیم برای ادامه و خاتمه زیسته‌ایم. خاطرات‌مان به آنی زنده می‌شوند و ارتشی می‌شوند در مقابل دیدگان‌مان. با جنگ و صلح «آشناییم». این است که وقتی «حمیدرضا آذرنگ» کارگردان ژانر جنگ، نمایشی مانند «دولیتر در دولیتر صلح» را می‌سازد، به‌شتاب برای تماشایش خیز برمی‌داریم.
2- نمایش آذرنگ دو نیمه مجزا دارد؛ جنگ و فرای آن. در واقع، در نیمه نخست، ما مخاطب حرکات فرمال زنان و مردانی هستیم که برای جنگیدن آماده می‌شوند و در نیمه بعد، شاهد واکنش‌های آنان در زمانی که می‌دانند جنگ خاتمه‌یافته است. جداکردن این دو ساحت از یکدیگر، موجد شکل‌گیری دو واکنش متفاوت در مخاطبان می‌شود؛ برگزیدن جنگ یا انتخاب صلح. تا نیمه اول همراه با دو زوج که خطی مرز دوستی و دشمنی‌شان را مشخص کرده است، همراه می‌شویم. اینها به تمامی ایده جنگ را درونی کرده‌اند و در این راه، حق خستگی ندارند، باید با‌انگیزه پیش بروند و بر تمام مصائب فائق شوند. (بماند که نگاه جنسیتی مولف در تقسیم‌بندی مردان مبارز و زنان غرغرو و خسته، کمی تو ذوق می‌زند) صحنه‌ای که آذرنگ چیده است نیز به درستی همین ایده را بازنمایی می‌کند. وی با خلاقیت زیاد و تنها با کشیدن یک خط و نوشتن واژگانی چون «این‌وریا» و «اون‌وریا» تقابل من و دیگری را در هر دو سو به درستی بازنمایی می‌کند. این تقابل، دائم گوشزدمان می‌کند که ایده اصلی جنگ فتح و پیروزی است و در این راه از هیچ چیز نباید فروگذاری کرد. ایده گذشتن از جان، خسته نشدن و تاب آوردن نیز ایده‌آلیزه‌شده و در قالب آرمان و اتوپیا «فتح دشمن» عینی می‌شود. - استفاده خلاقانه از نور، سایه و البسه سرخ نیز از نشانگان شرایط جنگ عینی‌شده است- اما نیمه دوم نمایش به‌گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد. در واقع، این نیمه مواجه سوژگان با شرایطی است که در آن هیچ آرمان و ایدئولوژی وجود ندارد و جنگ خاتمه‌یافته است. خاتمه یافتن جنگ به درستی ساختارمند بودن ذهن سوژه و فراخواندگی ذهن او را نشان می‌دهد. آنها کاری به قانون صفر جنگ- پایین آوردن سلاح‌ها و اعلام صلح- ندارند؛ می‌خواهند کار خودشان را انجام دهند و انتقام بگیرند. چنین کنشی نیز خبر از تقابل میان قانون و احساسات می‌دهد.
در واقع، رزمندگان این جنگ، کسانی هستند که در راه فتح و از میان برداشتن دیگری- و یگانگی خود با وطن- جان خود را در کف دست قرار داده‌اند، حالا خود را محق می‌دانند که قانون را به کناری گذارده و در پی انتقام باشند. هرچند که در این راه شکست‌خورده باشند و درنهایت سرسپرده قانون تلقی شوند.
3- دولیتر در دولیتر صلح، نشان‌دهنده یک نکته جالب است؛ پیروزی و صلح بر پایه جنگ؛ جنگی میان دیگری بزرگ و سوژه‌ها. این در حالی است که سوژه‌های جنگ بی‌توجه به ایده جنگ‌اند؛ ایده‌ای که مبتنی‌بر اثبات برتری یکی بر دیگری است. هنگامی که دیگری بزرگ امر بر خاتمه جنگ کند، باید دست از مبارزه کشید، سرسپرده قانون شد و با طیب خاطر لبخند زد. آرامش، مهر، دوستی، عشق و عطوفت به آنی بازخواهد گشت. هر چند در این میان افراد فراوانی از دست رفته باشند.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برگرفته از سایت انجمن بازیگران خانه تئاتر

مروری بر نمایش: ۲ لیتر در ۲لیتر صلح

مضحکه ی ارزش های بشری

روی صندلی تالار شمس که می نشینی، روبرویت زمینی شبیه زمین والیبال می بینی که از وسط با خطوطی به رنگ آبی، به دو قطعه جدا تقسیم شده است. در یک طرف، زن و مردی، "شهرام حقیقت دوست " و" سهیلا صالحی " پشت به ما نشسته اند وزن و مردی دیگر در زمین آن طرف " فرزین صابونی " و" نسیم ادبی " نیز همین طور پشت به ما هستند. هنوز نمی دانیم چه خبر است. دونوشته ی مشابه در هریک از خطوط پایین دست به چشم می خورد : " اون طرفی ها " نام نمایش ، این فضا و صحنه ... دیدن ادامه ›› به خصوص طراحی بروشور" همراز بیان" نوید می دهد که با یک نمایش طنز و سمبولیک روبرو هستیم. موزیک نیز بشارت می دهد که منتظر هیجان باشیم. لحظه ای چند از شروع نمایش نمی گذرد که می بینیم این جا خط مقدم جبهه ی جنگ است و این زنان و مردان دو طرف، زن و شوهر نمادین، یا مردم دو کشورند که گوش به فرمان دستورات صادر شده، در مقابل یک دیگر موضع گرفته اند.
حالا معلوم می شود که نقش آبی جدا کننده این دو منطقه رود خانه ای به مثابه مرز آبی این دو کشور است. هر چهار زن و مرد ملبس به لباس ها و ابزاری هستند که جنگی می نمایند، ولی شباهتی به لباس و ابزار جنگی واقعی ندارند طراح وکارگردان و طراح لباس " ساناز بیان " به اتفاق و به عمد و به شوخی این لباس ها را به تن این جنگنده ها کرده اند، تا همه چیز این نمایش با طنز همخوانی داشته باشد. چراغ قوه به جای تفنگ ، کاسه روحی به جای کلاه خود، و ای بسا که این کاسه ها به نشانه ی کلاه معیشتی است که بر سراین زنان و مردان رفته است.
تمام سرو صداها ی مختلف درگیری های حسی و عاطفی مربوط به این زنان و مردان درگیر در این میدان جنگ و صلح را " فرشاد فزونی " به تنهایی، با ابزاری چون(گیتار)،دستگاه افکت ساز، دهان، حنجره و صوت خودش به عنوان طراح موسیقی و مجری به اجرا در می آورد. دراین جا او و موسیقی اش شخصیتی خاص و تاثیر گذار یافته و جزء جدائی ناپذیر از بازی ها و نمایش درمی آیند.
اتفاقی که ما با آن روبرو هستیم، همه زمانی و همه مکانی است و مربوط به جنگ و آدم و هویت مشخصی نیست.
لحن نمایش استعاری و نمادین است. از هر کلام و هر حرکت و هر تکه از لباس و ابزار صحنه و نقش های روی زمین، همگی استعاره های یک واقعیت دیگرند و تماشاگر را به اندیشه وا می دارند.
نمایش با انرژی و ریتم تند این لعبتکان آغاز و به پایانی فاجعه آمیز "نیستی" منتهی می شود.
در این (دو قلمرو) دستورات جنگی و آتش بس و صلح و... از سوی گردانندگان ناپیدا " راضیه برومند" (صدای زن) " بهرام شاه محمد لو" ( صدای مرد و دستور دهنده) صادر می شود. بازیگران به شکل درشت نمایی شده ای (گروتسک ) خود سخن نمی گویند، بلکه لب می زنند و حرکت می کنند. تنها گاهی صدا و کلماتی از آن ها می شنویم. گویی این موجودات، حتی زبانی برای گویش ندارند و وظیفه ی سخن گفتن شان هم به عهده خودشان نیست، برومند و شاه محمد لو، بیرون از صحنه که نور ضعیفی آنان را به تماشاگر هم نشان می دهد و هم نشان نمی دهد، از سوی این انسان های درگیر سخن می گویند. کار این دو، مانند هر چهار بازیگر این نمایش با مهارت انجام می گیرد، زیرا هم باید متن را از رو بخوانند و هم در فضای حس و حال و حرکت بازیگران، صدا ی حالات و رفتار و سکناتی را در آورند که سربازان بی صدا انجام می دهند. این دو، همراه با " فرشاد فزونی "در لحظات شیرین و کمیکی که بازیگران می سازند، دخالت موثری دارند.
نویسنده و کارگردان "حمید رضا آذرنگ " هوشیارانه همه چیز را به شوخی برگزار می کند. و این سخن " هملت " را در صحنه ی نمایش در نمایش به یاد می آورد که به شاه گفت: " به شوخی مسموم می کنند." تو بگو آذرنگ بیرون از این گود، روبه تماشاگران می گوید : چیزی نیست " به شوخی می کشند" که در واقع هیچ شوخی در میان نیست بلکه پرده برداری و افشای عین فاجعه ای است که به دست خود بشر، به نام تمدن و ارزش صورت می پذیرد.
طراحی لباس به گویا تر نشان داده شدن این سیرک و شعبده ی بزرگ کمک شایانی می کند. درست است که این مناسبات خنده برلبمان می نشاند اما در پس این شوخی ها، طنزی گزنده و تلخ نهفته است و نیز در انتها، نابودی لعبتکان در این خیمه گاه بزرگ، نمایشگر واقعیت جهانی ابزورد، و ناهنجار است.
و فاجعه بار و تلخ تر این که عروسکان این خیمه شب بازی انسانی، باورمند به ارزش های دیکته شده اند و این شوخی ها و بازی های عروسک گردانان را در این رنگ باختگی ارزش ها جدی و ارزشمند تلقی می کنند. مافوق هدف مضحکه دولیتر در دولیتر صلح، هجو همین مناسبات این خیمه شب بازی بزرگ است.
آرامیس فتاحی و امید رستگار این را خواندند
امین اصلانی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به اطلاع علاقه مندان محترم نمایش دو لیتر در دو لیتر صلح می رسانیم که امکان خرید بلیط روزهای پنجشنبه و جمعه وجود دارد.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوستان، امکان خرید بلیط نیمکت (تا 40 عدد) برای روزهایی که ظرفیت آن ها تکمیل شده وجود دارد و سایت تیوال به زودی این امکان را فراهم خواهد کرد. علاوه بر این امکان خرید بلیط نیمکت به صورت حضوری (برخی روزها) نیز وجود دارد. رزرو تلفنی از فردا انجام می شود .09333008150
علی اصغر شیرازیان این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مسیرهای دسترسی به تالار شمس:
از طریق وسایل نقلیه عمومی شهری:خطی های هفت تیر،سیدخندان یا ..... به نوبنیاد،خطی های نیاوران ( ابتدای نارنجستان یکم ) ابتدای موحد دانش کوچه نیلوفر پلاک 3
از طریق بزرگراه:انتهای اتوبان صیاد شمال خیابان لنگری میدان ارتش به سمت شمال بعد از چراغ آجودانیه خیابان موحد دانش کوچه نیلوفر پلاک 3
اتوبان امام علی میدان ارتش به سمت شمال بعد از چراغ آجودانیه خیابان موحد دانش کوچه نیلوفر پلاک 3
خیلی کار خوبی کردین که این پست رو گذاشتین.مرسی
۰۱ اردیبهشت ۱۳۹۳
گروه همیاری (support)
درود بر شما
اطلاعات مسیرها به همراه نقشه گوگل و همچنین کروکی مسیرها به برگه نمایش در تیوال افزوده شد.
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مشاهده نقشه گوگل از محل اجرا (تالار شمس):
https://maps.google.com/maps?q=35.802048,51.477522&hl=en&num=1&t=m&z=17
با سپاس
ملیکا کرمی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عزیران، درخواست شما گرامیان مبنی بر اجرا در ساعات بعداز ظهر و عصر به اطلاع کارگردان محترم اثر رسانده شد. بنابر فرمایش آقای آذرنگ گروه اجرایی تمام تلاش خود را برای هماهنگی یک اجرای ویژه زودهنگام تر از ساعت اجرای هر شب، جهت عزیزانی که امکان حضور برای سانس هشت و نیم ندارند را، انجام خواهد داد. در صورت توافق با سالن زمان و تاریخ این اجرا را به اطلاع شما عزیزان خواهیم رساند.