در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال سامان خلیلی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:41:35
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
"دکوپاژ داستان "


فضای اصلی: گالری نقاشی (بدون محدودیت)
.
.
.
فضای خانه آقای جیم و دفتر (منشی)
.
فضای دفتر و خیابان (ماشین و اتوبوس)
.
فضای دفتر
.
فضای خیابان و پارک (بدون محدودیت)
.
فضای کوچه و خانه
.
فضای خانه
.
.
.
فضای اصلی: گالری نقاشی (بدون محدودیت)


"کتایون افشار"

مرسی سامان عزیز :)
درود بر کتایون نازنین بر این دقت و توجه خوبش :)
۲۷ مرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"نقد بانو کتایون افشار عزیز"

"کولاژ در مدرنیسم"

بوم زندگی با تأمل آقای جیم...

مدرنیسم در فضای بیگانگی و بی خانگی
این بی خانگی و بی فضا بودن نمایش یک کار خارق العاده بود و همین امر در نمایش باعث شد تا خود را با زبانی متفاوت و ساختاری تازه به تماشاگر ... دیدن ادامه ›› عرضه کند و عنصر تفکر و اندیشه ی فردی را در تماشاگر تحریک و آن را برای همیشه فعال کند، ارزیابی اجرای این کار به قدری برای ذهن تماشاگر سنگین بود که فقط باید چند روزی را برای دکوپاژ داستان آن وقت می گذاشت و بعد همه چیز را از پس دیالوگ های آن بیرون می کشید و این خیلی خوب است. درگیر کردن فضای نمایش در نمایش بودن و زیر پا گذاشتن قوانین روزمره و عقاید کلاسیک بخشی از خاصیت مدرنیسم بودن است و این مهم به خوبی در این نمایش به کار برده شده است، به قدری خوب با ذهن تماشاگر بازی می شود که تماشاگر بهت زده شده و شاید هم ناراضی شود و این بدان معناست که همه چیز به درستی انجام شده است و فضای ذهن نویسنده قوانین و ضوابط را در اجرا شناخته است و آن را به خوبی با مهندسی های ذهن خود به مرحله اجرا رسانده است.... این جای تحسین دارد و تشویق بی پایان.

اگر به دنیای صحنه این نمایش بخواهیم بنگریم باید ابتدا به مفاهیم دنیای صحنه در درام نویسی دوران مدرن که همیشه باید دقیق و کارآمد ثبت و اجرا شود تأمل کنیم... در این نمایش به قدری همه چیز دقیق و حساب شده بود که حتی سبک خود را برای توان نشان دادن یک شخصیت هرمنوتیک آماده کرده بود و حتی توانسته بود الگوهای متنی خود را از فیلتر خوداندیشی ذهن رد کرده و آن را با تمامی احساسات بازگو کند... باید گفت کارگردان از خرابه‌های دوره مدرنیسم سبک جدیدی را در اجرا برای تماشاگر مهیا کرده بود و نظام‌ و ساختارهای دوره مدرنیسم را در هم شکست تا هضم آن برای مخاطب ساده تر باشد.
قالب‌ها و تعاریف در این نوع نمایش ها همیشه به خوبی به چشم می آید و همیشه می توان این ها را دید و شنید و البته در این حیطه‌ ی هنری از جمله این نوع تئاتر تحولاتی شگرف و عمیق در عرصه نمایش کشور ایجاد می ‌شود که باز هم جای تحسین دارد و تشویق بی پایان.

تیرماه / کتایون افشار / روزنامه مجازی هنری


برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برگ زردی با سماجت شاخه را چسبیده بود
دستهـای خـویش و دامان تـوام آمـد بیـاد


...
سلام ببخشید این شعر از اقای سامان خلیلی هست؟
یا اقای عباس ورپشتی؟
من اسم شاعر رو میخوام بدونم🤏
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حیاط خانه ما تنهاست
حیاط خانه ما تنهاست
تمام روز
از پشت در صدای تکه تکه شدن می آید
و منفجر شدن
همسایه های ما همه در خاک با غنچه هاشان به جای گل
خمپاره و مسلسل می کارند
همسایه های ما همه به روی حوض های کاشی شان
سرپوش می گذارند
و حوض های کاشی
بی آنکه خود بخواهند
انبارهای مخفی باروتند
و بچه های کوچه ی ما کیف های مدرسه شان را
از بمب های کوچک
پر کرده اند.
حیاط خانه ما گیج است.


فروغ فرخزاد


پایان ، آغاز راه است.
.
.
.
.
ازتون ممنونم جناب تقوی بزرگوار :)
خیلی دوست دارم مجید جور و سیاوش حیدری رو باهم روی صحنه ببینم...

خیلی این دو نفر برای من عزیزن :)

فعلا بریم کار سیاوش عزیز رو ببینیم تا بعد شاید آرزومون براورده بشه :)

ما کوچیک شماییم :)
۱۱ تیر ۱۳۹۳
شوما بزرگواری :)
۱۱ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"نقد استاد کامران فتحی بزرگوار"

بوم زندگی با تأمل آقای جیم
...درود بر ذهن بی مرز نویسنده
خسته نباشید و درود بر بازیگران و عوامل این نمایش

بازیگران:
بازیگران دست و پنجه نرم می کردند، می جنگیدند با شخصیت هایی که باید می ساختند و زندگی می کردند و زمانی که نمایش شروع می شد، حرکت می کردند، ... دیدن ادامه ›› اینجا بود که تماشاگر در عین سادگی شاهد یک فضای ملموس و مدرن قرار می گرفت، در فضایی که بازیگران با پاساژهای لحن و حرکت های بدن قدرت صحنه را به تماشاگر نشان می دهند، بدون هیچ سر و صدای اضافه و بدون هیچ دکور سنگین ای... همین جای تشکر و قدردانی دارد از کارگردان باهوش این کار که نشان داد بدون شلوغ کاری هم می شود معجزه ساخت و بدون هیچ حرف بزرگی هم می شود یک صحنه را به معنای واقعی صحنه ساخت، ممنون.

موسیقی:
موسیقی را باید شنید و گوش کرد تا دیوانه شد و به صحنه دل بست!
از همان ورودم تمام رگ های من از موسیقی این کار پر شد و نمی توانستم نفس بکشم، برای زنده ماندنم باید به دنیای نمایش وارد می شدم و نفس می کشیدم و چنین شد که فهمیدم من مدهوش صحنه شده ام، عالی بود، عالی، ممنونم از نت هایی که به سلول های بدنم بخشیدین، ظرافت را با تمام وجود احساس کردم، ممنون.

طراحی صحنه:
طراحی صحنه باید به کار مرتبط باشد و فضای نمایش را بسازد مگر در زمانی که سبک و یا مکتبی که در آن قلم نویسنده موج می زند!
نمایش در یک فضای مدرن پیش می رود پس نمی شود انتظار دکوری ثابت را داشت، البته در این کار...
زمانی که نمایش فضای بازی در بازی و یا نمایش در نمایش را به ما نشان می دهد صحنه باید کاملا متحرک باشد و آماده به خدمت بازیگران و در این کار به خوبی این عمل انجام شده بود و از این بابت خوشحالم و به شدت لذت بردم چون به هیچ وجه شی ء اضافه ای در صحنه نبود و همه چیز با خط کش کشیده و نقاشی شده بود، ممنون.
...
مرحله پایانی
نویسنده و کارگردان:
نمایشنامه چیزی برای گفتن داشت که فهمیدنش کار سختی بود، خیلی مواقع در پس حرف های ساده مضامین عمیقی وجود دارد و باید کمی فکر کرد تا بدان پی برد، این متن هم چنین بود، در عین سادگی و بی آلایشی حرف هایی را می زد که اکثریت توجهی به آن ندارند و این ستودنی است که تماشاگر را نسبت به محیط اطرافش آگاه کرد و این اتفاق با تمام احترام و مهربانی در دیالوگ به گوش تماشاگر می رسید که ستودنی است.

تعلیق در این کار به قدری با ذکاوت تنظیم شده بود که تماشاگر را با خود تا اتمام همراه و یک بازی و صد سوال را در ذهن او روشن می کرد که این تمام ماجرا نبود، دیالوگ ها و فضای جذاب کار داستان را به جایی کشاند که واقعا باید تمام می شد و این یعنی یک قصه ی کامل و بی خرده شیشه که در پایان هم شما غیر منتظره سورپرایز می شوید و این یعنی، فوق العاده ست.

کارگردانی کار به قدری خوب و دقیق و با ظرافت بود که شما را با مهربانی لمس می کرد و قدرت صحنه را نشان می داد و این، کار سختی است، اینکه بازیگران را در فضاهای مختلف قرار داد و شخصیت های گوناگون را به آنها شناساند واقعا کار سختی است و تمامی این نکات به درستی انجام شده بود.
سپاس از گروه
آقای جیم را خیلی دوست داشتم و امیدوارم که همیشه مانا و جاویدان بماند.
تیر/ 1393
کامران فتحی


" بوم زندگی با تأمل آقای جیم "

15 شب به یاد ماندنی بود...

یک نمایش کاملا مدرن و با سبک اجرایی جدید.

منتظر نقد خوب بانو کتایون افشار هستیم، می دونم که کار رو تماشا کردند.

پست پر معنای "فرزاد تقوی فرهی"

تأملی بر شخصیت "آقای جیم"

آقای جیم خلق شد... آقای جیم محترم بود و در این پانزده شب احترام ش نسبت به تماشاگران احساس می شد و به همین خاطر پایداری اش همیشه در ذهن محفوظ خواهد ماند. چه قدم هایی که روی صحنه گذارد و چه نفس هایی که روی صحنه کشید، همه اش صادقانه بود و بدون خودنمایی و عرض اندامی عاشقانه حرف می زد. چه بی اندازه بود وسعت ذهن این شخصیت و چه قدر زیبایی در کلام و رفتارش پیدا بود و این همان شکل همیشگی در شخصیت های روزمره نیست بلکه شخصیتی است با رفتار و کردار نیک و خاص که در تمامی لحظه های زندگی نکته بینی هایش به زیبایی نمایان می شود و همه را شگفت زده می کند، گاهی آنقدر در عرض صحنه و در طول زندگی داستان ها را همانند طناب به یکدیگر می پیچد و به زیبایی بازی می کند که ذهن آدمی به تفکیک آن یاری نمی دهد و فقط باید لذت ببرد و لبخند بزند از اعجاز این شخصیت که بی صبرانه زندگی و در عوض صبورانه ... دیدن ادامه ›› فکر می کند .

به قول مجید جور عزیز شخصیت یک متفکر اجتماعی است و از نظر من یک انسان شریف و دوست داشتنی که همه را دوست می دارد و به دوستی سخن می گوید، یک انسانی که باید وجود داشته باشد که البته گاهی در وجود ما چنین حسی پدیدار می شود و سلول های فکری را فعال می سازد، آقای جیم تمام لحظه هایش را با شخصیت های دیگر در صحنه تقسیم می کند و سعی بر شناساندن محیط اطراف دارد و البته خیلی محترمانه و ملموس که همین نزدیکی و ملموس بودنش جذاب و دوست داشتنی است. اینک این اتفاق بزرگ و نیک افتاده است و ما باید بتوانیم با این شخصیت همراه باشیم و او را در عرصه ی زندگی تنها نگذاریم تا بتواند نفس بکشد و زنده بماند و زندگی کند، ما باید در صحنه ی بزرگ تئاتر این سرزمین از این شخصیت حمایت کنیم تا او بتواند به عشق ما در صحنه با خودش بجنگد و زندگی را زندگی تر کند و لطف هر کس از این ضیافت همیشگی به اندازه ی وسعت قلب اوست .
در کلام آخرم موظفم از کسانی که در این اجرا ما را همراهی کردند و کسانی که با ما رفیق بودند و بیشتر از همه از تماشاگران گرانقدری که با نگاه پر مهرشان نظاره گر این شخصیت بودند، سپاسگزار باشم .

به پاس این لطف بی کران تان سر تعظیم فرود می آورم .

ارادتمند
فرزاد تقوی فرهی


آرزوی موفقیت برای سیاوش حیدری عزیز :)

حتما می بینم...
من به شخصه دو تا شخصیت رو جدا از کارهاشون خیلی دوست دارم
یکی سیاوش حیدری عزیز و یکی هم مجید جور عزیز
:)
۱۰ تیر ۱۳۹۳
جناب حیدری تبریک می گم.
این نمایش دیدن دارد (:
۱۱ تیر ۱۳۹۳
خوش حال می شیم تشریف بیارید :)
۱۲ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
همیاری عزیز چرا امکان خرید بلیت وجود نداره ؟؟؟؟؟
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درود بر مجید جور
تأملی کوتاه بر نمایش "بوم زندگی با تأمل آقای جیم"
نمایشنامه و کارگردانی: عالی
بازیگران: خوب
موسیقی: خوب
وقتی کاری را می بینم که کارگردان قدرت اش را با احساس نشان داده است از خوشحالی و سربلندی لبخند می زنم و چشمانم گرد می شود، به طور کاملا محسوس بازیگران را تبدیل کرده بود به شخصیت هایی که یکی از آنها حتما ماندگار می شود (آقای جیم) ، در ابتدای کار طراحی صحنه این بود: سه چهارپایه و یک پایه بوم و یک چهار چوب و بازیگری که خیلی آرام روزنامه می خواند ... اصلا همه چی آرام بود و فکر می کردم آرام خواهد ماند، اما با ورود دو شخصیت دیگر کم کم وارد فضاهایی شدم که اصلا فکرش را هم نمی کردم، یک لحظه که به خودم آمده ام تازه فهمیدم که چقدر صحنه زنده بود و حرکت پیدا کرذ و چقدر شخصیت ها خودشان بودند و چقدر همه چی خوب بود، نمایشنامه در عین سادگی اش شاهکار بود و به جای اینکه شخصیت آقای جیم به تابلو می گفت: این یه شاهکاره ... باید به متن می گفت :)
پ.ن: ... دیدن ادامه ›› این کار به قول کارگردان یک معرفی بود ، معرفی آقای جیم ... در صورتی که در همین معرفی و در همین سادگی و روان بودن کار خیلی خیلی خیلی کار خوبی بود، ممنون.
موفق باشید و پایدار
تضاد عکس هاش فوق العاده ست... :)
عکس چهارمی خیلی جالبه :)
۱۲ خرداد ۱۳۹۳
خیلی دوست دارم :)
۱۴ خرداد ۱۳۹۳
دوستان عزیز دل...
manimoon برای نمایش "بوم زندگی با تأمل آقای جیم" قرار گروهی گذاشته حتما شرکت کنید :)

سانس ویژه: چهارشنبه ساعت 6
۳۰ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
زنده یاد استاد حمید سمندریان:

تئاتر و فقط تئاتر، زندگی را زندگی تر می کند...

یادش بخیر!