چه حس عجیبی این تئاتر به من داد.در حین اجرا دختر جوانی شروع به گریه کردن کرد.که باعث توفق چند لحظه ای اخر تئاتر شد.سر اون قسمت که اسید به صورت ناصر ریخته بودند.نمی دانم شاید اون دختر خاطره ای تلخ از اسید پاشی داشت.سر صحنه علی سرابی عزیز به کمک اون دختر جوان رفت که حس انسان دوستیش وبه همه نشان داد.من خسته نباشید به همه عوامل تئاتر روایت ناتمام یک فصل معلق میگویم.