در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | علیرضا برازنده نژاد: تا پارسال، پاییز همیشه برایم فصل نشاط‌‌ انگیزی بود. پاییز امسال هم مثل
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 19:37:58
تا پارسال، پاییز همیشه برایم فصل نشاط‌‌ انگیزی بود. پاییز امسال هم مثل هر سال، از حدود ساعت پنج بعدازظهر هوا تاریک می‌شود و درست از همین ساعت به بعد است که شبِ من شروع شده. بر خلاف سالهای قبل دیگر عصر را احساس نمی‌کنم. انگار بی‌واسطه می‌رسم به شب. ناگهان روزم شب می‌شود. دیشب، حدود ساعت پنج، داخل کوچه‌ای ماشین را پارک کرده بودم و بی‌حرکت، نشسته بودم توی ماشین. برای اینکه تصویر روبه‌رویم واضح بماند، مجبور بودم هر از چندگاهی برف‌پاک‌کن را کار بیندازم. نم‌نمِ تندِ باران یعنی بارشِ سریعِ حجمِ کمِ قطرات باران. تصویر روبه‌رویم، انتهای بن‌بست کوچه‌ای بود در شمال تهران. از ماشین پیاده شدم. حالا دیگر نم‌نمِ تندِ باران را روی سر و صورت خودم هم احساس می‌کردم. صورتم را رو به آسمان گرفتم و لحظه‌ای دستها را از دو طرف باز کردم. هوا هم عالی بود. شروع کردم به دویدن. تند و جان‌دار، مثل یک دونده‌ی سرعت. با رسیدن به انتهای بن‌بست، از خودم غافلگیر شدم. خیلی زود رسیده بودم به آخرش. همین کار را دوباره تکرار کردم. چند بار با همان شدت و سرعت، زیر باران، سر تا ته آن کوچه را دویدم. حالا دوباره رسیده بودم به انتهای بن‌بستش. دستهایم را عمود کرده بودم روی نرده‌های پلکانی که از همان‌جا به طرف پایین سرازیر می‌شد و نفس‌نفس می‌زدم. این نفس‌نفس زدنِ تهش را خیلی دوست داشتم. هم‌زمان، شاید لبخندی روی لبانم و شاید بغضی توی گلویم بود. پاییز امسال بر خلاف سالهای قبل دیگر فقط برایم نشاط انگیز نیست. حس شومی دارد بعضی وقت‌ها.
به خانه که برگشتم، فهمیدم این بارانِ لذت‌بخش برای من، در واقع یک بارانِ اسیدی بوده. همان بارانی که برای اولین بار در پاییز امسال، سر حالم آورده بود.
المیرا فرشچیان، امیرحسام، امیر هوشنگ صدری و zs این را امتیاز داده‌اند
امسال براى من درخت ها عجیب تر از هر سال شدند. گاهى این حجم اندوه و بى تابى هاى زرد و نارنجى شان را تاب نمى آورم.
۲۳ آبان ۱۳۹۲
این نفس‌نفس زدنِ تهش را خیلی دوست داشتم.....
۰۱ آذر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید