ویترین
دیـــــوار
ساختن
خریدها
آوا
تازهها
امتیازداران
پرفروشها
تیراول 🧩
دیدن همه (Enter)
تماس و پشتیبانی
پرسشهای متداول
درباره
دانلودها
رسانه
پنجره
ساختن
ویترین
فیلترها
دیوار
کانالها
خریدها
کجا
کِی
چجوری
نمایش
کنسرت
فیلموسریال
فیلمتئاتر
آموزشی
سرگرمی
نمایشگاه
سرگرمی
نمایشگاه
کانالها
ویترین
فیلترها
دیوار
کانالها
خریدها
کجا؟
کِی؟
چجوری؟
تهران
دیگر شهرها
شهر یا سالن...
نزدیکی اینجا
سالن
تالار وحدت
تئاترشهر تهران
تماشاخانه ایرانشهر
پردیس تئاتر شهرزاد
تماشاخانه ملک
عمارت نوفل لوشاتو
تئاتر هامون
خانه نمایش دا
تالار مولوی
تالار حافظ
تماشاخانه سنگلج
تالار هنر
تماشاخانه هیلاج
خانه هنر دیوار
مجموعه تئاتر لبخند
بلک باکس ایران مال
کجا؟
کِی؟
چجوری؟
امروز
در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
کجا؟
کِی؟
چجوری؟
ویژگی
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
با تخفیف
عمومی
وفاداری
دانشجویی
پلاس
چیدمان
تازه
امتیاز
پرفروش
الفبا
تاریخ آغاز
تیوال | نسترن ش: همه را می شنوم می بینم ؛ من به این جمله نمی اندیشم، به تو می اندیشم
SB >
com/org
| (HTTPS) localhost : 12:18:45
شعر و ادبیات
اثر دیگران
نسترن ش
(nastaransh)
تیوال این کاربر
پروفایل
دنبال
از
۱۷ آذر ۱۳۹۲
همه را می شنوم می بینم ؛
من به این جمله نمی اندیشم،
به تو می اندیشم،
ای سرا پا همه خوبی،
تک و تنها به تو می اندیشم،
همه وقت،
همه جا،
"من به هر حال که باشم،
به تو می اندیشم..."
استاد نیما یوشیج
›› تا ۲ پاسخ
دوست دارم!
۶ نفر
خواندم!
۱ نفر
عاشقشم!
۱ نفر
۱۹ آذر ۱۳۹۲
گزارش
نظردهی
پیوند این نوشته
امین
،
mahdi
،
حسین کوهی
،
امیر هوشنگ صدری
،
المیرا فرشچیان
،
آزاده پاییزان
،
ساناز همتی
و
sanaz m.barin
این را پاسخ دادهاند
mahdi
(mahdi67)
تیوال این کاربر
پروفایل
دنبال
از
۱۴ آذر ۱۳۹۲
بله از استاد فریدون مشیری
همه می پرسند: چیست در زمزمه مبهم آب
چیست در همهمه دلکش برگ
چیست در بازی آن ابر سپید،
روی این آبی آرام بلند،
که تو را می برد اینگونه به ژرفای خیال
چیست در
... دیدن ادامه ››
خلوت خاموش کبوترها
چیست در کوشش بی حاصل موج
چیست در خنده جام
که تو چندین ساعت،
مات و مبهوت به آن می نگری
نه به ابر، نه به آب، نه به برگ، نه به این آبی آرام بلند،
نه به این خلوت خاموش کبوترها،
نه به این آتش سوزنده که لغزید به جام،
من به این جمله نمی اندیشم
من مناجات درختان را هنگام سحر،
رقص عطر گل یخ را با باد،
نفس پاک شقایق را در سینه کوه،
صحبت چلچله ها را با صبح،
نبض پاینده هستی را در گندم زار،
گردش رنگ و طراوت را در گونه گل،
همه را می شنوم،
می بینم،
من به این جمله نمی اندیشم!
به تو می اندیشم
ای سراپا همه خوبی
تک و تنها به تو می اندیشم
همه وقت، همه جا
من به هر حال که باشم به تو می اندیشم
تو بدان این را، تنها تو بدان!
تو بیا، تو بمان با من، تنها تو بمان!
جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب!
من فدای تو، به جای همه گل ها تو بخند!
اینک این من که به پای تو در افتادم باز
ریسمانی کن از آن موی دراز
تو بگیر، تو ببند!
تو بخواه، پاسخ چلچله ها را، تو بگو!
قصه ابر هوا را تو بخوان!
تو بمان با من، تنها تو بمان!
در دل ساغر هستی تو بجوش!
من همین یک نفس از جرعه جانم باقیست،
آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش!
"فریدون مشیری"
۲۰ آذر ۱۳۹۲
دوستدارم
پاسخ
mahdi
(mahdi67)
تیوال این کاربر
پروفایل
دنبال
از
۱۴ آذر ۱۳۹۲
هرروزصبحدم به شتابی،
رقاّص دوُرزن و مست،
جامی دردست،
برمی کشد ندای دلاویز،
بیدار، ای اسیربه خفته،
بیدار........بیدار......... نیما
نسترن جان سپاس
۲۰ آذر ۱۳۹۲
دوستدارم
پاسخ
نظردهی
برای بهره بهتر از تیوال لطفا
عضو یا وارد شوید