در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | نسترن ش: همه را می شنوم می بینم ؛ من به این جمله نمی اندیشم، به تو می اندیشم
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 12:18:45
همه را می شنوم می بینم ؛
من به این جمله نمی اندیشم،
به تو می اندیشم،
ای سرا پا همه خوبی،
تک و تنها به تو می اندیشم،
همه وقت،
همه جا،
"من به هر حال که باشم،
به تو می اندیشم..."

استاد نیما یوشیج

›› تا ۲ پاسخ



بله از استاد فریدون مشیری

همه می پرسند: چیست در زمزمه مبهم آب

چیست در همهمه دلکش برگ

چیست در بازی آن ابر سپید،
روی این آبی آرام بلند،
که تو را می برد اینگونه به ژرفای خیال

چیست در ... دیدن ادامه ›› خلوت خاموش کبوترها
چیست در کوشش بی حاصل موج
چیست در خنده جام
که تو چندین ساعت،
مات و مبهوت به آن می نگری

نه به ابر، نه به آب، نه به برگ، نه به این آبی آرام بلند،
نه به این خلوت خاموش کبوترها،
نه به این آتش سوزنده که لغزید به جام،
من به این جمله نمی اندیشم

من مناجات درختان را هنگام سحر،
رقص عطر گل یخ را با باد،
نفس پاک شقایق را در سینه کوه،
صحبت چلچله ها را با صبح،
نبض پاینده هستی را در گندم زار،
گردش رنگ و طراوت را در گونه گل،
همه را می شنوم،
می بینم،
من به این جمله نمی اندیشم!

به تو می اندیشم
ای سراپا همه خوبی
تک و تنها به تو می اندیشم
همه وقت، همه جا
من به هر حال که باشم به تو می اندیشم
تو بدان این را، تنها تو بدان!
تو بیا، تو بمان با من، تنها تو بمان!

جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب!
من فدای تو، به جای همه گل ها تو بخند!
اینک این من که به پای تو در افتادم باز
ریسمانی کن از آن موی دراز
تو بگیر، تو ببند!

تو بخواه، پاسخ چلچله ها را، تو بگو!
قصه ابر هوا را تو بخوان!
تو بمان با من، تنها تو بمان!

در دل ساغر هستی تو بجوش!
من همین یک نفس از جرعه جانم باقیست،
آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش!

"فریدون مشیری"
۲۰ آذر ۱۳۹۲

هرروزصبحدم به شتابی،
رقاّص دوُرزن و مست،
جامی دردست،
برمی کشد ندای دلاویز،
بیدار، ای اسیربه خفته،
بیدار........بیدار......... نیما

نسترن جان سپاس
۲۰ آذر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید