در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال mahdi | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:40:48
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
پشت این تابستان

که ردپای پاییز هنوز ایستاده راه میرود

تنم را به تیماج خاک های رس میبرم

و با سکوت دریای بغضم کویر تشنگی ها را

فریاد میکشم!

تا هر دو ، شب را با ستارگان به تماشا بنشینیم...
از شب هایم می پرسی

تنها نگاهیست

غرق در سرمه ی انتظار

رنگ خداحافظی دارد...!

گرچه چشمهایم عمریست خوشه چین گندم زار هاست

من به تلالو نور خورشید در نگاه زرد گندم ایمان دارم

گرچه این زورق کوچک و این دریا مواج طوفان هاست

من به آهنگ بازگشت دکل های شکسته ایمان دارم

گرچه مقصد دور و شبانگاهان سایه سار تاریکست

من به سپیده دم های این گیتای سپهر ایمان دارم

گرچه ایمان هم به یغمای گردباد این تردیدهاست

من باز به وارهیدن ایمان از بند تریدیدها ایمان دارم


خیلی وقت بود نبودید :) خوش اومدید :)
۲۳ خرداد ۱۳۹۳
ممنونم سیاوش جان :)
۲۳ خرداد ۱۳۹۳
زیباست...
۲۴ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نباید برف می بارید

شاید برف جان هایی به صبح دم چشم پوشانده

یا که لحظه ای شادی کوچه هایی گریه بغض کرده

شاید تن سیاه شهر بر گلوی خفته غریده

تک درخت بید هم شاید خم از برف سرما لرزیده

شاید دخترک پایش از برف لغزیده

شاید

نباید برف می بارید

شاید برف...

مهدی ه


اقا مهدی عزیز خوب شد که برف بارید سوز هوا کم شد.
۱۷ بهمن ۱۳۹۲
طاهای عزیز از این بابت واقعا خوب شد که بارید.
۱۷ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوستان مرورگر من خراب است؟؟؟ !!!!! یا به درستی همه ی نظرها در صفحه ی شعر و ادبیات تیوال پاک شده است؟؟؟؟؟ !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

تیوال جانم به قربانت چه کردی؟؟ !! :D
آقا دست شما درد نکنه
درست شد
۰۸ بهمن ۱۳۹۲
درست شد. خدا قوّت!
۰۸ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اگر میدانستم با این سرعت از چشمان سبزم عبور میکنی

لنزهای قرمز به چشمهایم میگذاشتم !
این به نظرم از همه چراغ قرمزوسبزایی که دیدم قشنگتر بود
.........
متشکرم آقامهدی
۰۸ بهمن ۱۳۹۲
لطف داری امیر هوشنگ عزیز
۰۸ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هر شب تکیه بر دیوار بغضهایم را گریه میکردم

اما نمیدانستم پشت دیوار بغض های بسیاریست!!

نام شعر : پای کوبان بهار

پای کوبان بهار

پیچ در پیچِ میر ، پیده ، گیل کَلا

هلهله سبز بهار

میسپارد دست بَر عروسِ زانوس

کوچه هایش می کند سنگ فرشِ نو بهار

خانه هایش می کند خیس از عطر سفال

عروسِ زانوس

روستای کندلوس

دخترانش لعل سرخ چون می ناب

پسرانش سبز چون قامت سرو

روستای کندلوس

چشمه هایت جوشان

مردمانت خُرم پای کوبان بهار

مهدی ه
حسین کوهی، سارا رضایی و sanaz m.barin این را امتیاز داده‌اند
خیلی خیلی عالی بود قلمت همیشه سبز شاعر سرزمینم
۰۷ بهمن ۱۳۹۲
لطف دارید سارای عزیز
۰۷ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سرزمینم سر به زیرم کردی باز هم نشد

سر زمینم کن اگر میخواهی!

مرتضی برومند، آرزو نوری، taha، محبوبه، محبوبه و صبا فرزانه این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
میدانم قایق کاغذی که با نامه ی خدا حافظیت ساختم

و به حوض اشکهای سردم سپردم مرا به ساحلی نخواهد برد

و میدانم آرام آرام مرا در یادهای سبزت غرق خواهد کرد

مهدی ه

از: خودم...
همیشه فریاد رفتنت دلم را به لرزه می انداخت

این بار سکوت رفتنت دلم را به ویرانی کشانده!
آنقدر رویای درآغوش کشیدنت را بزرگ کرده ام

که دستانم توان درآغوش کشیدنت را ندارد!!

مهدی ه
باز هم زیبا گفتی ، قلمت همیشه سبز
۰۳ بهمن ۱۳۹۲
ممنونم سارای عزیز
۰۳ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
11 هزار چنار مهریه ات را کی به اجرا گذاشتی که

چنارهای خیابان شهرمان چندتا چندتا کم میشوند!!!

مهدی ه
هدیه ولنتاین

همیشه عادت داشتیم من و ندا روز ولنتاین که می شد به چایخانه دایی منوچهری میرفتیم

چای خانه ی گرم که دیوارهایش با عکس پهلوانای قدیم نقش گرفته بود و عکسی از امام علی که با

قاب زرینش روی دیوار جلویی نصب شده بود و چشم هر بیننده ای را به خودش جلب میکرد

همیشه ندا جلوتر از من به چایخانه می آمد و روی صندلی چوبی مینشست و وقتی من وارد چایخانه

میشدم با لبخندی که تمام وجودم را غرق شادی ... دیدن ادامه ›› میکرد نگاهم میکرد

وارد چایخانه شدم خبری از اون نگاه نبود روی صندلی نشستم و منتظر ندا ماندم

در بیرون چایخانه درختان اقاقیا که گویی به خود شکوفههای برف گرفته اند منظره جالب و دلچسبی را به

وجود آورده بودند. نیم ساعت گذشت از ندا خبری نبود با همراهش تماس گرفتم اما خاموش بود کم کم

داشتم مضطرب میشدم آخه تا حالا نشده بود که همدیگر را بی خبر گذاشته باشیم - اگر جایی هم

دیر می آمدیم قبلش به هم اطلاع میدادیم - در میان این ترس و دلهره گرمای دستی را بر شانه هایم

احساس کردم ، دلم را به یک باره آرام شد او دایی منوچهری بود -صاحب چایخانه- که با چهره ی

آرام و بی ریا که میشد از عمق چشمان پینه بسته اش مهربانی اش را احساس کرد

رو به من کرد و گفت پسرم نگران نباش می آید کمی منتظر بمان

حرفهایش آرامم میکرد ولی دیگر امیدی به آمدن ندا نداشتم از صندلی برخواستم و قصد رفتن از

چایخانه را کردم- نزدیک در که شدم صدایی از پشت سرم که میگفت " به این زودی کجا میروی مگه

نمیخوای هدیه ولنتایتم بدی " تمام وجودم را گرمایی دیگر بخشید رویم را برگرداندم ندا بود با همان لبخند

همیشگی نگاهم میکرد و دایی منوچهری که با خنده ای بم میگفت مگه نگفتم پسر جون منتظر بمون

بهشون گفتم " خیلی خوب نوبت من هم میشه داشتین سکتم میدادید " و جلو رفتم و هردو را در آغوش

گرفتم

مهدی ه

سارا رضایی، امیرحسین و raha azimi این را امتیاز داده‌اند
لایک ،من برد به خاطراتی دور
۰۲ بهمن ۱۳۹۲
ممنون خوشحالم :)
۰۲ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آفتاب زمستانی شدی از دور نگاهم میکنی

اما نمیدانی نگاهت چقدر چشم هایم را آزار میدهند !!
چه تشبیه زیبایی خیلی دوستش دارم لایک:)
۰۲ بهمن ۱۳۹۲
ممنون :)
۰۲ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بوی گردو و درختان آلو

عطر گیلاس و ترنج

چینه هایی که هنوز کوتاه است

کوچه باغ دیروز باز هم سرسبز است

کوچه هایش تو در تو تنگ و تنگ

خانه هایش در بستر پیچک گرم و نرم

در دستهایم عکسیست

عکسی از خاطره ها

چشم هایم خیس است

خیس ... دیدن ادامه ›› خیس باران انتظار

در دلم غوغایی است

لحظه ی دیدن یار

کوچه های انتظار

دختری می آید چهره اش آشناست

یار کودکی و امروزم

ضربان قلبم

کوچه باغ امروز باز هم سر سبز است


مهدی ه
raha azimi، سارا رضایی، میلاد، ترانه، کاوه ت و امیر هوشنگ صدری این را امتیاز داده‌اند
چه حس زیبایی ، شاعر سرزمینم قلمت سبز
۰۲ بهمن ۱۳۹۲
خیلی عالی بود :)
۰۲ بهمن ۱۳۹۲
ممنون ترانه جان :)
۰۲ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
همانند زاینده رود میایی و میروی

گاهی آرام و گاهی با خروش

افسوس که در این میان پلی برای گذر نیست!!
خوش اومدید باز
۰۲ بهمن ۱۳۹۲
قشنگگگ یکی از دوستای منم مثل همین رود:)
۰۲ بهمن ۱۳۹۲
ممنون سارا و امیر جان
۰۲ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شبهاست نقاب های مردمان شهرم مرا می هراسانند

مگر هالووین در شهر ما چند شب دارد؟؟!!!
درود اقامهدی
نو بود و جالب
۰۱ بهمن ۱۳۹۲
درود بر شما لطف دارین
۰۱ بهمن ۱۳۹۲
خیلی با معنی ، لایک داره
۰۲ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
می خواهم بروم تا دمی آسایم

رخت بندم از این وحشت سرد

و به کوشم

تا به تاریکی این سقف خیال

روزنی آویزم

هر چند کوچک

مهدی ه 22/آذر/92

دوستای عزیزم تو این مدت که درکنارتون بودن خیلی چیزا یاد گرفتم و دوستای ... دیدن ادامه ›› خیلی خوبی پیدا کردم

میدونم سخت با بودن این همه بزرگوار جای من خالی بگذارید

اما سعی کنید چون دوست دارم بازم پیشتون برگردم

از عزیزانی که من قابل دونستون و آثار کوچکم خواندن و نظر یا امتیاز دادن بسیار سپاس گذارم

تا دیدار دوباره

یا حق





پسرم، دنیای مدرن آویخته به نت، و تلف هوشمند انگشت پنجم می ماند، مگر آنکه فصل حساب پس دادن های مدرسه و دانشگاه رسیده باشد و شما نفست را یارای کنترل در غوطه ور شدن یا نشدن در تیوال نتوانی، اگر اینگونه باشد که من می مانم و امیر هوشنگ صدری و ... نمی دانم چون مایی که سالهاست غریبه ایم با ایام شباب و شبهای امتحان...
موفق باشی...
۲۲ آذر ۱۳۹۲
اینجا جا واسه همه هست.
هیچکس جای دیگری رو تنگ نکرده.
به امید دیدار
۲۲ آذر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ای مه مست جام می به دست

به کنجم گذاشتی که تلخم کند

افسوس غبار دل می صد ساله ساخت

که روی هر مس رویی شیرین کند

مهدی ه

22/آذر/92
امین، امیر هوشنگ صدری، یاس سپید و sanaz m.barin این را امتیاز داده‌اند
خوب است،پسر...
۲۲ آذر ۱۳۹۲
لطف داری امین جان
۲۲ آذر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید