روزهای اول خانه شان پرده نداشت، خجالت می کشیدند همدیگر را ببوسند.
چند روز بعد یک پرده توری خریدند تا عشق شان را از مردم پنهان کنند.
چند سال بعد یک پرده ضخیم خریدند که مردم خیابان شاهد دعوایشان نباشند.
بعدا پرده را کنار زدند تا بتوانند همسایه های شان را در خانه های روبرو دید بزنند.
مدتی پرده پوشی کردند، چندی پرده دری کردند، بعد بی پرده همه چیز را گفتند
ماهها بود پرده ها کثیف و پاره شده بود، حوصله نداشتند عوضش کنند.
الف.نبوی