و ان چنان کنون میگریزم از خود
در پی یافتن دیگری دیگر
من گمشده خود شده ام در پی یافتن خودی جعلی
هر چند سرگردان ولی سرشلوغ تر از همیشه
کلماتی بی جان می آفرینند لحظات بی جانم را
گاه در بازگشتی به گذشته می یابم خود را در او
یافتنی بی وجود اما ارزش ناک
ارزشی از جنس از دست دادن
چنگ میزنم بر خاطراتی مبهم
التیام زخم های روح فراموشی ست
اما فراموشی به معنای پایان وجود است، وجودی قدسی
در
... دیدن ادامه ››
چرخش افکار دیروز امروز و فردا می یابم وجودش را
وجودی بی پایان
بودنم در بودنش گره خورده
گرفتاربودنش را میپسندم
اندک نقاط روشنم در گرفتاری اوست
کور سوی وجودم در تکرار گرفتاری اوست
تکراری ارزومند
...