«خسته نباشید» را نمیتوان دوست نداشت. این از آن دست فیلمها است که داستان روان و لهجه شیرین بازیگرانش و میزانسهای هوشمندانه و قاب بندی های خلاقانهاش آنقدر توجهتان را جلب میکند که هر نقص و ضعفی رنگ میبازد و مجموعهی آن تبدیل به یک اثر دوست داشتنی میشود. اما دلم میخواهد به چند نکتهای که ضعف هستند، اما از دوست داشتنی بودن فیلم نمیکاهند اشاره کنم:
1) انتخاب ماشین برای این فیلم را چندان نمیپسندم! میدانم که شاید هیچ وسیلهی نقلیهی دیگری نمیتوانست تا این حد برای فیلمبرداری و خلق موقعیتها مناسب باشد. اما چه بخواهیم و چه نخواهیم، اولین سکانسی که دوربین ماشین را در بیابان نشان میدهد، فیلم Little Miss Sunshine در ذهن بیننده نقش میبندد. متاسفانه حتی پوستر فیلم هم به خلق این حس کمک میکند.
2) چرا جلال فاطمی؟ یعنی پیدا کردن یک خارجی برای ایفای نقش یک خارجی آنقدر سخت است که باید از یک ایرانی بخواهیم برایمان با لهجهی ایرانی، انگلیسی
... دیدن ادامه ››
صحبت کند؟
3) این یک فیلم ساده و روان، با داستانی خطی و پیامهای مستقیم است. در نتیجه تعلیق انتهایی فیلم برای من جذابیت لازم را ندارد. یعنی ترجیح میدهم فیلمنامه نویس و کارگردان کمی خلاقیت مضاعف از خودشان به خرج دهند و ماشین 4 کاراکتر داستان را به شکلی از توی چاله خارج کنند. یعنی منظورم این است که هیچ لزومی ندارد برای چنین فیلمی یک پایان تا این حد باز طراحی کرد. یعنی برای یک همچین فیلمی چندین پرونده باز کردن و بستن تمامی آنها را بر عهدهی تماشاچی گذاشتن چندان جذاب نیست. نه اینکه تعلیق در انتهای فیلم بد باشد، فقط بهتر از به فرمت اثر هم کمی بیاید. همین.
باز هم تاکید دارم که این فیلم ارزش دیدن را حتما و حتما دارد و اینها تنها نکاتیست که اگر نبود، آنوقت همه چیز فوقالعاده میشد.