دیشب حضور بیش از 150 نفر ، کافه آوانسن رُ به جایی تبدیل کرد که جای سوزن انداختن نداشت و خیلی ها ایستاده یا کف زمین دو ساعت با خوانش این اثر نیل سایمون همراه بودن، خود من 3-4 متری میز هنرمندان و روی زمین تنها فضایی بود که برای نشستنم فراهم شد، با تمام دشواریهاش 2 ساعت دلنشین رُ سپری کردم و اجرا هرگز به یکنواختی دچار نشد،
رامین پرچمی با صورتی کمی لاغرتر از سالهای پیش ، لباس یک دست تیره ،کراوات و کلاهی به سر در اپیزود اول با شایسته ایرانی، در اپیزود دوم با با بهاره مشیری و در اپیزود سوم با رابعه اسکویی نقش خوانی کرد،
موزیک آغازین کار واقعا دوست داشتنی بود و با اون فضا و حال و هوا بشدت جور بود،
پنج دقیقه تنفس بعد از اپیزود اول داده شد که واقعا لازم بود چون خیلی از تماشاگر ها و حتی خود گروه اجرایی موقعیت راحتی برای نشستن یا ایستادن
... دیدن ادامه ››
نداشتن،
بارنی کشمن(رامین پرچمی) مردی چهل و چند ساله ، صاحب یک رستوران دریایی بود و همسر و سه فرزند داشت که اصرار داشت بگه خیلی دوسشون داره،
هر سه اپیزود بین ساعت 3-5 عصر توی منزل خالی مادر بارنی کشمن میگذشت،البته با احتیاط فراوون و ترس که بیشتر از طرف خود بارنی بود برای لو نرفتن ماجرا و بو نبردن کسی(اینکه مثلا روزنامه زیر کفش خیس مهمون بذاره یا اجازه سیگار کشیدن نده یا اینکه پف بالشها یه وقت نخوابه که مادر بارنی متوجه میشه!)
قرار بود بارنی و پارتنرش در هر اپیزود نیت خیانتشون و یه رابطه آزاد رُ عملی کنن اما چندان موفق نبودن و در این بین طنز و تکه پرونی های فراوون شکل می گرفت،
به هیچ وجه متن ساده ای نبود و انصافا پر حرارت و فشرده خوانش میشد، بخصوص در اپیزود دوم که خانم مشیری و آقای پرچمی هردو ایستاده نقش خوانی و گاهی یه جورایی بازی کردن و چقدر هم خوب،
راوی بخصوص اوایل کار کمی صداش پایین بود و یه کم متنش زیاده از حد طولانی شد ،به نظرم تنها نقطه ضعف کار بود، ولی توی اپیزود اول خانم شایسته ایرانی بسیار با قدرت خوانش کردن و با دیالوگ گویی های پی در پی و عالی با رامین پرچمی تماشاگر رُ بخوبی متمرکز و همراه کار کردن،
خانم اسکویی که واضح بود حسابی سرما خوردن و در طول اپیزود اول یه گوشه کافه نشسته بودن با وجود حال نه چندان مساعد و صدای گرفته که یکی دو جا اذیتشون هم کرد انرژی زیادی گذاشتن،
بطور کلی بخاطر شرایطی که به اجبار و ناخواسته همه دچارش شدن اجرایی خاص و متفاوت از کار در اومد و خیلی خیلی دوستش داشتم و ساعتها بهش فکر میکردم و کتابش رُ هم باید خوند، جای دوستانی که نبودن هم خالی بود،
اما
امروز نمایشنامه نگین از همین گروه و بدون بازی رامین پرچمی ( اونجور که از خود ایشون پرسیدم تنها اونجاحضور دارن و تماشاگر خواهند بود) توی تالار حافظ خوانش میشه، که البته کاش جای دیگه ای خوانش میشد چون دوست داشتم برم اما بر خلاف میلم نمیرم .... بدلیل حرکت عامدانه، سلیقه ای و ناشایست تالار حافظ که یکطرفه اجرای اولیه و پیش فروش شده ی عاقبت عشاق سینه چاک رُ لغو کردو این همه مشکل و فشار (روی تمرینات و شرایط محیط اجرای گروه و علاقمندان) بوجود آورد
و حتی،
خودشو در قبال مخاطب پاسخگو ندونست و از یک عذر خواهی ساده و توضیح مختصر هم دریغ کرد!!
به هر حال تا وقتی این رویه بد و مدیریت سلیقه ای اونجا هست اگه حتی جناب بهرام بیضایی بزرگ هم ایران تشریف بیارن و اونجا اجرا بذارن بنا به قولی که چند روز پیش بعد از این ماجراها و برخورد به خودم دادم با اینکه هر ماه بین 5تا 9 اجرا رُ تماشا میکنم که حداقل یکی دوتاش اونجا بود.....
((دیگه هیچ اجرایی رُ توی تالار حافظ تماشا نخواهم کرد ))
این مردم و هنرمندان نیستن که باید دنبال سالن اینطور بازیچه بشن ،
با کمال احترام باید بگم این فضاها بدون مخاطب و هنرمند یه چاردیواری با چند تا صندلی خالی بیشتر نیستن و فقط در کنار هم معنی و ارزش پیدا میکنن
متاسفانه برعکس شده و سالن ها هرطور که دوس دارن رفتار میکنن!!
بدون شک این حرفهای از روی دلسوزی ،نیتی بجز بهتر شدن شرایط و باز کردن گوشهای بسته و چشمهایی که خودشونو به ندیدن میزنن نداره و نخواهد داشت و می خواد هنرمندها و مخاطبین به رعایت حقوق اولیه خودشون که کمترینش ((احترام )) هست حساس باشن
چرا که به قول صحنه های اولیه نمایش سقراط ، اگر بی حرکت بمونم و واکنشی نشون ندم لابد با مرده یکی حساب میشم!!
تشکر ویژه دارم از تمام عوامل گرامی نمایش نامه خوانی عاقبت عشاق سینه چاک بویژه رامین پرچمی عزیز همون نجیب ِ فروتن ِمهربانی که توی نمایش نیل سایمون، کاراکتر خانم اسکویی توی زندگیش نمی تونست یکیشو هم نام ببره.
زنده باشید و سالم و پیروز
سپاس