تئاتر زمستان
------------------------------------------------------------------------
شیون های نصیحت گرانه ی پیری زنی پیر از انتهای مترو به گوش میرسد
کرکره های سفید را پایین کشیده تا مرد عاشق سرما نخورد
مرد عاشق زودتر بیا و گل سمانه ی سفید را به او هدیه بده و در آغوشش بگیر
و به او بگو برف هنوز پشت کرکره هاست و به شیون ها میخندد
اما او هم منتظر بهار است و میخواهد برود
حال هم قطاری ها سوار مترو جامعه شناسی شوید
من پیاده مانده ام تا مردگان برایم کف بزنند
از: آدم برفی