در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مهرک درباره نمایش در انتظار گودو: من اصلا دیشب نمی خواستم برم. نزدیکی ظهر بود که به خاطر مشکلی که برای ی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:19:46
من اصلا دیشب نمی خواستم برم. نزدیکی ظهر بود که به خاطر مشکلی که برای یکی از نزدیکانم پیش اومد چنان بهم ریختم که می خواستم قید رفتن رو بزنم و دیدار با گودو رو به یک روز دیگر واگذار کنم! بعد پیش خودم فکر کردم اگر این حادثه برای یکی از بازیگرها پیش می اومد می تونست قید بازی کردن رو بزنه یا نه. تصمیم من هم عوض شد.
اولین نما گوگو و دی دی در دو طرف درخت هستند. حالت ایستاده و آرایش چهره یادآور دلقک هاست. لارنس گریور در توصیف دو شخیصت اصلی نمایش می نویسه : part tramp,part clown . گونتر آندرس اما آنها را به معنای واقعی یک دلقک می دونه. بکت چند جا در نمایشنامه به نمایش بودن زندگی اشاره می کند. گوگو توپ رو بنداز سمت من. مثل سیرک می مونه و از همه مهمتر پوتزو می پرسه آقایان آیا اینجا صحنه است؟
شاید به خاطر همینه که وجه دلقک بودن کارکترها پررنگ شده. حالتهای خاص راه رفتن دو شخیصت اصلی که البته با هم متفاوته. دی دی بیشتر شبیه عروسکهاست. و مانند عروسک خیمه شب بازی که کنترل نخش از دست رفته باشه ، بعضی وقتها به جلو خم می شه و دستش لق لق می خوره. حتی پوتزو و پسر هم حالتی دلقک گونه دارن. حرکت های جهشی پوتزو هنگام راه رفتن و حالت صورت پسر . طراحی صحنه نمایش اگرچه یاد آور خارج از زمان بودنه ولی حالت مدورش آدمو یاد صحنه سیرک می ندازه. وجه نمایشی بودن و بازیگر بودن همه و همه به شدت پررنگ شده و به اشارات مذهبی داستان غلبه کرده که به نظرم آگاهانه بوده. چرا دی دی اغراق آمیزتر از بقیه عمل می کنه ؟ شاید به خاطر اندیشمندتر بودنش نسبت به بقیه است. در پایان نمایش هنگام ادای احترام گروه به تماشاگران، لاکی و گوگو رگه های خفیفی از بازی را به نمایش گذاشتند. به خصوص گوگوی دوست داشتنی. شاید به این منظور که نمایش تمام شده ولی ما هنوز در صحنه هستیم. زندگی ما در دنیا هم نوعی ... دیدن ادامه ›› بازیه.
قضاوت اینکه بازیگرها تونستن به خوبی از پس اجرای نقش دلقک گونه بر بیان برام سخته. چون من به غیر از اون چیزهایی که در فیلمها دیدم هیچ اجرای جدی از دلقکها ندیدم. دلقکهای این نمایش ناطق هم هستند. به نظرم می اومد گاهی هنگام بیان جملات از ریتم خاص خودشون خارج می شدند.
قسمت بلند فکر کردن لاکی واقعا زیبا بود. به دقت گوش کردم که ببینم تپق می زنه یا نه که هیچ ایرادی نداشت ( چشم نزنم حالا). خر خطاب کردن لاکی توسط پوتزو و هش گفتنش خیلی تو ذوق می زد.
برای منی که نمایشنامه و گفتاری از گونتر آندرس نازنین و بقیه رو خوندم و خیلی دوست داشتم سخته که بدون دانسته های قبلی در مورد کار قضاوت کنم. به نظرم کسانی که اصلا نمایشنامه رو نخوندن و هیچی از داستان نمی دونن بهتر می تونن قضاوت کنن که آیا نشانه های ذکر شده در اجرا اونها رو با خودش درگیر می کنه یا نه.
از ساعت پنج و نیم تا حدود هشت و ربع روی صندلی اسفناک سالن تئاتر شهر نشسته بودم . اما حتی برای کسری از ثانیه نه خسته شدم و نه بدنم درد گرفت. بعید می دونم کسی سالن رو ترک کرده باشه. هیچ صدای حرف و یا غری نشنیدم. واقعا دیشب همه از جنس دیگری بودند. این جادوی بکته با اجرای غنی زاده. از همه ممنونم.
شرمنده که طولانی شد.
ممنون از نقد و نظر اصولی و فکر‌شده‌تون
۰۵ اسفند ۱۳۹۲
خواهش می کنم بهناز عزیز
۰۹ اسفند ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید