در فیلم تنها دوبار زندگی می کنیم به دنیای آدم هایی راه پیدا می کنیم که در دهه شصت فرصت زندگی پیدا نکردند. دهه ی شصتی که فرصتی برای پسر و دختر آن نسل برای با هم بودن و با هم حرف زدن سخت بود و اصولن عاشقانگی جور دیگری بود.
سیامک (علیرضا آقاخانی) دانشجوی اخراجی است که اکنون به عنوان راننده مینی بوس کار می کند. سیامک از درد شدید و فلج کننده کمرش در رنج است و علی رغم توصیه ی پزشک مبنی بر تغییر شغل به رانندگی ادامه می دهد. او بر اثر یک حمله عصبی می میرد و دوباره از گور بر می خیزد و باز فرصت 8 روزه زندگی در دنیا را دارد. سیامک ابتدا و به قصد انتقام سراغ یکی از کسانی می رود که سبب اخراج او از دانشگاه بود، اما هنگامی که آن مرد را بیچاره تر از خود می یابد منصرف می شود و بعد به دنبال دختری از دوره دانشگاهش- منیژه احمدی- می رود و از عشق خاموشش به او می گوید، اما منیژه از او می خواهد تا از زندگی اش بیرون رود. در این میان، به طور اتفاقی، با دختری آشنا می شود (نگار جواهریان) که کوله پشتی اش را در مینی بوس او جا گذاشته است. دختر ادعا می کند که شاهزاده ی یکی از جزایر دور است! حالا با دو داستان عجیب مواجه هستیم، مردی که 8 روز فرصت زندگی دارد و شاهزاده ای که به یک جزیره دور تعلق دارد! داستان فیلم با وجود فرا واقع گراییش (سورئال)، کاملن واقع گراست.
فیلم دارای قاب هائی زیبا و چشم نوازست و فیلمبردار و تدوینگر به کمک هم توانسته اند روایت بصری خاصی ایجاد کنند. استفاده از تکنیکهائی نظیر دوربین روی دست چامپ کات های به جا و ظریف توانسته است لحن بصری مناسبی را برای بیان داستان درونگرا و سرد این فیلم بوجود آورد.
بازی هم خوب روان هستند. علیرضا
... دیدن ادامه ››
آقا خانی با استفاده از سه عنصر حرکت، بازی و صدا به خوبی در ایفای نقشش بهره برده و نگار جواهریان نیز تصویری از جوانی پر انرژی و رها را به خوبی ارائه می دهد.