«جشن باشکوه میانمایگان در غیاب ناسازگاران(بهبهانهی سیودومین جشنوارهی تئاتر فجر)»
آلبر کامو در صفحه ی سیصد و چهل و یکم تاملات خویش در کتاب انسان طاغی با ترجمه ی خانم بحرینی می گوید:« اما عصیان هنرمند بر واقعیت ، که از دیدگاه انقلاب تمامیت خواه مشکوک به نظر می رسد ، همان چیزی را تصریح می کند که عصیان خود انگیخته ی ستمدیدگان.»
مقاله ای چندی پیش در دنیای پُر پاسخ فضای مجازی منتشر شد که با قلم و زبانی حیرت انگیز و رشک انگیز و با گذری کوتاه و تامل برانگیز بر تاریخ تئاتر ایران طرح پرسش می کند و از طاغی هایی می گوید که اکنون غایب هستند.
خواندنش خالی از لطف نخواهد بود.
پاره ای از آن:
«نویسندگان و کارگردانان به تقلیدِ رفتار و گفتارِ حاکمان بسنده کردند و وای از آن خندههای پرشور ابلهانه که سالنهای ما را
... دیدن ادامه ››
پُر میکرد و همه با پچ پچه در گوش هم میگفتند: «عجب تئاتری بود! دیدی چطور ادای فلان کس را درآورد؟!». مزهپراکنیهایشان حتی نیش تندِ «سیاه»های لالهزار را هم نداشت. نه نقدی بر جای ماند نه شِکوهای. قصرِ پرشکوهِ ایرانشهر قدرتی حولِ محور سرمایهداری انحصاری پیدا کرد و آخرین استخوانهای تئاترِ پوسیده را جوید.درخشیدنِ بر صحنه، تمام آمال و آرزوی دانشجوی تئاتر شد و رفتن جلوی دوربین هرگونه خودفروشی را توجیه کرد. »
http://www.thesis11.com/Article.aspx?Id=189