بمون ...
نمیدانم که در کدامین روز
کدامین شب ... کدامین خواب شیرین
تو را دیدم ای یار صمیمی
ولی میدانم که بی روی چو ماهت
تمام زندگانیم سراب است
بمان ای تو گرمای وجودم
بمان ای تاروپودم ای وجودم
بمان که بی تو تلخ است زندگانی
بمان تا با تو جان بگیرد روح و جانم
از: خود