در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | امیر علی هدایتی درباره نمایش من چه جوری ممکنه یه پرنده باشم؟: آقای نصیری,به نظرم اون معلول,می تونه بخشی از اشارات سیاسی اجتماعی متن
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:58:03
آقای نصیری,به نظرم اون معلول,می تونه بخشی از اشارات سیاسی اجتماعی متن و مفهوم ضد جنگ داشته باشه و اون دست قطع شده,همون معصومیت از دست رفته که اشاره کردید. معصومیت از دست رفته با کثیف و خون آلود شدن بال در صحنه ما قبل آخر نمایان میشه.
بکی دبگه از لابه های متن می تونه تنهایی آدمهای متفاوت,مخصوصا دگراندیش باشه.به نظرم "مرد بال دار" آدم تنهایه از ابن نظر که نه بدرستی درک میشه و نه دوست واقعی داره و انگار خاص بودنش از طرف جامعه تحمل نمیشه(باید همرنگ جماعت بود) ."زن جوان" (با چشم حقیقت بینش) هم تنهاست و اون انگار تنها کسی است که "مرد بالدارو درک می کنه.جایی ازش میپرسن که چرا دنبال "مرد بالدار" می گردی: میگه,آخه اون نمی دونه من هستم!

در کل ابن کار از نظرمن عالی بود.
-نور پردازی عالی(استفاده از انواع مختلف نور ها) در جهت کمک به درک بهتر صحنه ها. مثلا نور در صحنه سبرک,(نه به شکلی ثابت ) مجریو دنبال میکنه که انگار در حال تماشای سیرک بودم.
-بازیها واقعا تحسین برانگیزن
-موسیقی عالی(ویولنسل واقعا بجا بود مثل فیلم شبهای روشن)
-استفاده بجا از رنگ قرمز در لباس, بکی خانمی که شغله خاصی داشت ودیگری خانم سوسیالیست.
-مشارکت تماشاگر
- و نهایتا دراماتورژی عالی
manimoon این را خواند
زهرا مودتی، شاهین نصیری، امید رستگار، آذرنوش، زهره شاداب و Henas این را دوست دارند
با شما به شدت موافقم جناب هدایتی فقط من معتقدم خود مرد یک بال در این طرد شدگی مقصره! از دید من اون باید تصمیم می گرفت: یا این یک بال رو بکنه و بندازه دور یا این که یه بال دیگه پیدا کنه و پرواز کنه! ولی تصمیم گرفت خاص باشه، خود نمایی کنه، ویژه باشه، دل خانم ها رو ببره و این شکست و تراژدی اش رو رقم می زنه. دیالوگ قشنگی رو ذکر کردید. شخصیت زن با چشم روی سینه شبیه به همون دختر داستان خرس های پانداست. ولی فرق ماجرا در اینه که در خرس های پاندا اون دختر پسر رو قدم به قدم به تعالی می رسونه اما این جا دختر سعی کرد تا پسر یک بال رو پیدا کنه و اون رو متعالی کنه ولی وقتی بهش می رسه که پسر کاملا در هم شکسته. شما حق دارید اگه مرد بالدار می دونست این دختر هست نجات پیدا می کرد. دید فوق العاده ای داشتید به کار از شما ممنونم
۱۶ اسفند ۱۳۹۲
و به ویژه مشارکت تماشاگر که به وحدت و یگانگی بین "نمایش" و "بازیگر" و "تماشاگر" افزود و سعی در از بین بردن مرزهای بین این سه عنصر رو داشت. به خصوص که تم سوژه هم سیاسی بود و از انفعال شهروندان ( در این جا تماشاگران) انتقاد می شد. و به زیبایی از
" فقط و فقط نظاره گری و تنها تماشاچی بودن" ( که در سالن تاتر برای تماشاگران الزامی است) برای بیان این نکته که در اجتماع نباید فقط و فقط دید و دم برنیاورد استفاده شد. ترفند دیگر برای نزدیک شدن تماشاگر و بازیگر نزدیکی فیزیکی بود که در برخی از نقش ها که امکان داشت..مانند "مامورامنیتی" به خوبی اجرا شد و چه قدر هم خوب بازی کرد.
۱۸ اسفند ۱۳۹۲
فرمایش شما درسته.و این یکی از مواردی است که دیدن نمایشو تو سالنهای کوچک لذت بخش می کنه.
۱۸ اسفند ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید