در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | حمیدرضا فهیمی درباره نمایش خشکسالی و دروغ: با احترام به نظر جناب عربی و از اونجا که از مساله مهمی صحبت به میون آو
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:51:22
با احترام به نظر جناب عربی و از اونجا که از مساله مهمی صحبت به میون آوردن ترجیح دادم توضیحی درباره اجرای چندباره تئاتر یا به عبارتی "رپرتوار" بدم.

اجرای دوباره و چندباره یک نمایش در بسیاری از کشورهای پیشگام در هنر نمایشی نه تنها اشکالی محسوب نمی شه بلکه امری بدیهی و روزمره است. ما انگار خودمونم باورمون شده که اینقدر دایره مخاطب تئاترمون کوچیکه که یک نمایش در سی شب اجرا با حدود نهایت هفت هشت هزار نفر که خودمون هم جزوش بودیم دیگه کارش رو کرده و هر کسی می شده دیگه اون کار رو دیده... فراموش نکنیم که توی یک شهر با بالای ده میلیون نفر جمعیت زندگی می کنیم! پس هنوز خیلی ها حق دارن با دیدن یک تئاتر خوب وارد این دایره بشن.
از این گذشته از نظر من دیدن دوباره یک تئاتر خوب فرصت ارزشمندیه که من درباره خیلی از تئاترها که دیدم حسرتش رو می خورم... کاش خوبان دیگه هم مثل آقای یعقوبی کارهای خوبشون رو رپرتوار می کردن.

و فراموش نکنیم تماشای اجرای نفس به نفس یک نمایش که ذات تئاتره با تماشای فیلمش (که اون هم خالی از لطف نیست و جای خودش رو داره) قابل مقایسه نیست.
با سلام و احترام خدمت شما و عرض تشکر فراوان برای نظر منطقی، دغدغه‌مند و مفیدتان.

جسارتا پیرامون فرامایشات ارزشمندتان نکته‌ای به ذهنم رسید که برای بیانش می‌خواهم از عبارت خودتان وام بگیرم اگر ضامن نخواهید: "اجرای دوباره و چندباره یک نمایش [...] نه تنها اشکالی محسوب نمی شه بلکه امری بدیهی و روزمره است". مشکل دقیقا همینجا است برادر. اینکه این کار "امری بدیهی و روزمره" است. هنر روزمرگی نیست، هنر انجام کارهای بدیهی نیست. هنر ایجاد شور است و شهود، هم در هنرمند و هم در تماشاگر. هنر حیران می‌کند و خلق می‌شود. از هیچ، از عدم. "خلق" هم که با "تازگی" عجین شده. و این پیشوند غم‌انگیز "باز" در "بازاجرا" هم خط بطلانی است بر هر چه ... دیدن ادامه ›› تازگی است.

خوب است که با این بازاجراها دوستانی که فرصت دیدار اجراهای پیشین را نداشته‌اند حالا مستفیض می‌شوند، اما تکلیف خود محمد یعقوبی چه می‌شود اگر مدام دست به بازتولید و بازاجرا بزند؟ وقتی ننویسد، کشف نکند، به شهود نرسد؟ و ایضا" تکلیف کسانی که دیده‌اند چه؟ تا کی باید حسرت دیدار تجربه‌ی تازه محمدیعقوبی را بخوریم؟ حسی را تجربه کنیم که روزی با اجرایهای اول "نوشتن در تاریکی" تجربه کردیم یا "قرمز و دیگران"؟

به گمانم دوستانی که به نوعی به این بازاجراهای محمد یعقوبی از این کار معترضند، دلیل اعتراضشان صرفا" اجرای مجدد نیست. دلیلش سرخوردگی است از عدم خلق آثار جدید به جای این بازاجراها و بازاجراها. من وقتی تصور می‌کنم که به جای این بازاجراها می‌شد 3 نمایشنامه جدید از محمد یعقوبی را بر پرده دید دلم می‌گیرد قربان. وقتی فکر می‌کنم که چرا محمد یعقوبی که زمانی از پرکارترین و خلاق‌ترین نمایشنامه‌نویسان و کارگردانان تئاتر ایران بود حالا چند سال است دست به بازتولید آثار گذشته خود (خشکسالی و دروغ، زمستان 66، یک دقیقه سکوت) یا اجرای نمایشنامه‌های خارجی (برهان و مرد بالشی) می‌زند غمگین می‌شوم. چرا شرایط باید بگونه‌ای رقم بخورد که محمد یقوبی که همیشه همراه با زمانه‌اش بود و روایتگر "این روزها"ی اجتماعش، حالا مدت‌هاست نمایشنامه‌ای تازه از خودش را به روی سن نبرده است؟ جامعه ما دیگر داستان ندارد یا محمد یعقوبی از داستان‌گویی‌اش خسته شده؟

هنرمند در طول تاریخ به پویش و خلق و حرکت به جلو زنده است، ار نه که می‌ماند، درجا می‌زند و فراموش می‌شود.

عرضم به درازا کشید، پوزش‌خواهم.
۰۹ فروردین ۱۳۹۳
جناب فهیمی گرامی.. شما منظور بنده رو متوجه نشدید متاسفانه مقصودبنده از بیان اون عبارت این بود که جناب یعقوبی اینقدر نگاه به گیشه دارند که نتوانستند از نام باران کوثری بگذرند ودر حالیکه ایشان همزمان مشغول کار دیگری هستند بصورت نیمه وقت ایشان را به خدمت گرفتند. یعنی مخاطب باید هر شب چک کنه که برای بازی در اون نقش باچه بازیگری رو به رو هست. یعنی بازیگر دیگه ای که از عهده این نقش بر بیاد وجود ندارد؟ حتی همین سحر دولتشاهی.. پاسخ بقیه عرایضم رو هم که نگرفتم. به هرحال ممنون..
۰۹ فروردین ۱۳۹۳
الان متوجه منظورتون شدم. مرسی از توضیحتون. دیدگاهتون برام محترمه... به نظرم نیازی نیست همیشه برای همه صحبت های هم پاسخی داشته باشیم. همین که دید و نظرمون رو با هم و برای دیگران مطرح می کنیم چه به یک نظر برسیم و چه هم نظر نشیم خودش خوبه و به ارزیابی و نتیجه گیری جمعی کمک می کنه.
۰۹ فروردین ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید