درود...
دیدم و از تمام لحظاتش لذت بردم...خنده های تلخی که میزدم تا تمام اندوه هایم را که در آخر فیلم بغضی شد و گلویم را گرفت پنهان کنم.
همه ما حرف اصلی فیلم را فهمیدیم ، ای کاش دلتنگیمان فقط برای آنانکه از دست میدهیم نباشد. ای کاش نگاه کنیم به صورتش به چشمانش ، جز لبخند هدیه ای ندهیم به روزگارش. قدم بزنیم زیر باران ، زیر درختان تازه شکوفه کرده ی بهار ... این نگاه ها ، لبخندها ، قدم زدن ها ، این لحظات تکرار نمی شوند.
شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت
ممنونم از کمال تبریزی ، رضا عطاران و پانه آ بهرام