ایده مسیحی این جهانی و فاقد هاله تقدس از هر کس که باشد چه آقای نریمانی و چه جووانی گوارسکی ایده ای بکر و جذاب است و یاد آور این شعر مولانا که
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
بهر حال باید تشکر کرد از هنرمندکشورمان که اقتباسی خوب با ایده ای که مصادیق آن در جای جای جامعه ما دیده می شود ساخته و پرداخته اما من همچنانم به سوالم که در مورد خشکسالی و دروغ پرداختم باز می گردم که چرا هنرمندان ما به اجراهای گذشته خود باز می گردند؟ آیا توان گذر کردن از آثار پر مخاطب را ندارند؟ آیا هنرمند توانسته از اثر خود جداشود دیگر به آن فکر نکند و در فکر خلق اثری جدید باشد؟ آیا باید نگران چشمه آفرینش و نوزایی نویسندگان و کارگردانان تئاترمان که اتفاقن خیلی هم دوستشان داریم باشیم؟ من مشتاقانه به دنبال دیدن نمایش های خیلی خوبتری نسبت به نمایش های خوبی چون دن کامیلو، خشکسالی و دروغ ،شکلک و ... هستم و به عنوان یک مخاطب تئاتر حاضر به عمل به هر وظیفه ای در این مورد اگر از دستم برآید هستم که نویسنده و کارگردان تئاتر این مملکت را عنوان مخاطب تئاتر در پروریدن و پرداختن به ایده های جذاب و بکر و منطبق با جامعه ایرانی یاری کنم
اما در ادامه این نمایش باید گفت بازیهای این نمایش اصلن یکدست نبود در این نمایش شما بازی بد متوسط خوب و عالی را در کنار هم می توانستی ببینی
موسیقی نمایش که رپرتواری از کارهای سینمایی است را نه زیبنده هنر تئاتر می بینم و نه در قامت نمایشهای کارگردان های خوب
... دیدن ادامه ››
حوزه تئاتر.
از هر منظر که بنگری چه در مورد حق کپی رایت که در مورد این یکی باید گفت برای مخاطب تئاتر که قطعن گرایشات متمدنانه و دموکراتیک بارزی دارد، باید نسبت به آن واکنش نشان دهد(باور کنید دموکراسی فقط به پای صندوق رای رفتن نیست بلکه احترام به حقوق دیگران هم در آن تعریف می شود) و چه از این منظر که موسیقی تئاتر یک مدیوم دم دستی نیست.
و طراحی نور و صحنه این نمایش به مراتب آبرومند تر از دو مورد قبلی
در هر صورت ایده این نمایش جذاب و البته روشنفکرانه است و امیدوارم روزی فرا رسد که اجرای ایرانی این اثر را به تماشا بنشینم و دیگران از روی دست ما بازنویسی و برداشت آزاد کنند