هم هوایی رو دوست داشتم....
آدمهایی که تلاش می کنن تا با زندگی "هم هوا" بشن ولی نمیشه , نمیذارن.....
- حقیقتا از بازی "الهام کردا" حیرت کردم, "ستاره "هم درخشید.سارا بهرامی هم خوب بود ولی مثل دو نفر دیگه خودشو رها نکرده بود.به نظرم اومد که, داستان زندگیشو کمی یکنواخت تعریف می کنه.
- گمان میکنم نوع نور پردازی کمی باعث یکنواختی شده بود.افکتهای صوتی و موسیقی در خدمت فضا سازی و القا حس مورد نظر خیلی
... دیدن ادامه ››
خوب جواب داده.
- آشپزخونه ای که سه قسمت شده ولی بهم ربط داره.شاید به این معنی که: درسته که زندگی ها شون جداست ولی درد مشترکی دارند.پر بودن و خالی شدنش در انتهای نمایش با مفهوم بود.
- تم داستان در مورد مصائب زنان این سرزمینه که پرداختن بهش خیلی ارزشمنده. ولی با نظر برخی دوستان راجع به عدم بی طرفی نویسنده نسبت به شخصیتها موافقم مخصوصا در مورد "شهلا".
انگار نویسنده تلاش کرده که اونو بی گناه جلوه بده.به یاد بیارید زمانی که میگه ناصر ازم خواست تا برم خونه ظفر و باهاش زندگی کنم(نقل به مضمون) یعنی مجبورش کرده؟!! در مورد ارتکاب به قتل هم, هنوز ابهام وجود داره.به دوستان توصیه می کنم فیلم مستند "کارت قرمز" خانم مهناز افضلی رو در این ارتباط ببینن. اتفاقا به نظر من باید جای "شهلا" به همسر "ناصر محمدخانی " می پرداختند چون اون هم از طرف "شهلا" و هم از طرف همسرش مورد ظلم واقع شد و مظلومانه بقتل رسید.