به چشمانت بنر کردم غزل را
گرفتم شوریِ چشمِ دغل را
نهادم در کنارت ماهِ تابان
کنی خاموش آن ماهِ بدل را
فروزان ساختی در شهرِ ما او
بر او تن کرده ای رختِ مثل را
بیا با هم شویم تا سرسرایی
بگیری رونقِ کوه و کتل را
قبایِ خاکی ام را وصله ای کن
تو دادی شورها شعرِ غزل را
-===-===-==