درباره نمایش «آنچه می شنوی ساز کج کوک سکوت است» در بخش گفت و گو
نویسنده:روزبه حسینی
کارگردان: فرزانه تفرشی
" در اصل تئاتر چیزی را حکایت نمیکند بلکه آن را نشان میدهد. به کلام دیگر، تئاتر خیالی فعال است."
میشیل پرونه ، تحلیل متن نمایشی ، غلامحسین دولت آبادی
فرقی اساسی ست بین قصه و درام. در قصه روایت المان اصلی ست در حالی که در درام روایت وسیله ای ست برای حرکت. درام را یک یا چند اتفاق و یا رویداد شکل می دهد که این اتفاقات داستان را پیش می برند. و در واقع این عمل (درام) ست که میل و خواست را در شخصیت ایجاد می کند و او را وادار به حرکت بر روی صحنه می کند. برای دستیابی به این امر برخی از نمایش نامه نویسان بزرگ در مقابل شخصیت مانع گذاری می کنند تا داستان خود را دراماتیک کنند. یکی از این روش
... دیدن ادامه ››
ها گرفتن تعادل شخصیت و یا شخصیت ها ست که از طریق آن داستان رو به جلو می رود. هنگامی که هملت روح هملت بزرگ را می بیند و به او می گوید که عمویش او را به قتل رسانده ، تعادل زندگی هملت بر هم می خورد و کل نمایش بر روی همین بی تعادلی ایستاده است. و یا در ملاقات بانوی سالخورده نوشته ی دورنمات ، شهری به نام گولن با آمدن کلر و پیشنهادش تعادلش بر هم می خورد. بسان بندبازی که نویسنده ، چوب او را می گیرد و شاید در انتهای نمایش و شاید هم هرگز دیگر به او پس ندهد. از این تکنیک بسیاری از نویسندگان بزرگ بهره برده اند و نمایش نامه های خود را نوشته اند. اما آن چه که در این تئاتر اتفاق نمی افتد ، اتفاق ، عمل ، درام ست. یا اگر بخواهیم کمتر سختگیری کنیم درام فرع ست و قصه اصل. نویسنده پیش داستانش را بر اساس شکست عشقی مردی بنیاد نهاده و حال در داستان ما پسا جنون این شکست را می بینیم. اما این ایده به خودی خود دراماتیک نیست بلکه بیشتر قصه ای ست.این نکته را به گمانم بسیاری از نویسندگان امروز ایران در نظر نمی گیرند و بسان این اغماض در تئاتر حرفه ای نیز رخ می دهد. نمونه ی نزدیکش نمایش هم هوایی نوشته ی مهین صدری که در آن جا نیز خبری از نمایش نیست بلکه قصه ی سه زن ست. و نویسنده اش را نمی توان نمایش نامه نویس نام برد بلکه قصه نویس و یا داستان نویس است.