شب گذشته (5 شنبه - 02 / مرداد / 93) به تماشای این اثر نشستم؛ اگه بخوام با نقد شروع کنم، باید - ضمن احترام - از لحن تصنعی و فیلموار بیان بعضی از دیالوگها توسط خانم بوبانی (مثلاً: بعضی از دیالوگهای بیانشده بعد بیدارشدن در اثر دیدن کابوس شبانه) بگم که طبیعیبودن و باورپذیربودنِ رفتار سایر بازیگرانِ نمایش، در سایر لحظات رو خدشهدار میکرد؛ همینطور بعضاً داد و فریادهایی که وقوع نابهنگام و - بقولی - یکهویی و بیمقدمه اونها در حین اجرا، قابل قبول، منطقی، طبیعی و باورپذیر نبود و وقوع خیلیهاش هم، روان مخاطب رو بهم میریخت (ولو اینکه بنظر برسه هدف نویسنده و یا کارگردان محترم، نشون دادن افرادی بوده که هرکدوم به دلیل قرار گرفتن در معرض فشارهای زمان جنگ هشتساله (یعنی: مادر و سمیه) و بعضی از تجربیات تلخ شخصی (یعنی: مادر، سمیه و کاراکتر ارائهشده توسط آقای صباغی) از نظر روانی افراد نرمالی نبودند) .
صادقانه بگم که با توجه به اینکه من - متأسفانه یا خوشبختانه! - نقدهای نوشتهشده توسط بعضی از دوستان در تیوال رو مبنای ارزیابی و انتخاب تماشای این نمایش قرار داده بودم، قبل از تماشای اثر، انتظار گذاشتنِ زمان برای تماشای اثرِ بمراتب برجستهتر و عمیقتری رو داشتم که متأسفانه برآورده نشد و احساس کردم که بعضی از نقدها - ضمن احترام - اغراقآمیز و نهچندان پخته بودند؛ اما مجموعاً و به نسبت هزینۀ نسبتاً مناسبی که انجام شد، اثر قابل قبولی
... دیدن ادامه ››
بود .
نهایتاً از همه عوامل این نمایش، و بویژه، بازی مجموعاً روان و تأثیرگذار همه نقشآفرینان ممنونم و امیدوارم در آینده، آثار عمیقتر و پرمحتواتری رو از کارگردان محترم شاهد باشم .